English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
retrocede دوباره واگذار کردن
Other Matches
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned واگذار کردن
surrenders واگذار کردن
assignment واگذار کردن
surrendered واگذار کردن
authorisations واگذار کردن
authorization واگذار کردن
assigning واگذار کردن
surrender واگذار کردن
relegating واگذار کردن
releases واگذار کردن
assigns واگذار کردن
to deliver over واگذار کردن
assign واگذار کردن
allocation واگذار کردن
abdicated واگذار کردن
assignments واگذار کردن
transfer واگذار کردن
abdicating واگذار کردن
transferring واگذار کردن
transfers واگذار کردن
abdicates واگذار کردن
allocations واگذار کردن
abdicate واگذار کردن
giving واگذار کردن
released واگذار کردن
to turn over واگذار کردن
relegated واگذار کردن
conceding واگذار کردن
concedes واگذار کردن
conceded واگذار کردن
release واگذار کردن
relegates واگذار کردن
gives واگذار کردن
concede واگذار کردن
give واگذار کردن
infeoff واگذار کردن
relegate واگذار کردن
remise واگذار کردن
demise واگذار کردن
ceding واگذار کردن
cedes واگذار کردن
to make over واگذار کردن
entrusting واگذار کردن
cede واگذار کردن
entrust واگذار کردن
entrusts واگذار کردن
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
bequeaths بکسی واگذار کردن
award a contract قراردادی را واگذار کردن
jus disponendi حق واگذار کردن اموال
bequeath بکسی واگذار کردن
bequeathing بکسی واگذار کردن
assignment of tasks واگذار کردن وفایف
bequeathed بکسی واگذار کردن
reallocation مجددا واگذار کردن
grant واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن
to bargain a way درازای چیزی واگذار کردن
cession of territory واگذار کردن اراضی مملکت
deeds سند باقباله واگذار کردن
deed سند باقباله واگذار کردن
to sell out بدیگری واگذار کردن ورفتن
quitclaim چشم پوشیدن از واگذار کردن
submit واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submitting واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
transfers واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring واگذار کردن نقل کردن انتقال
to give place to جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
disposal انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
entrusts واگذار کردن تفویض کردن
entrust واگذار کردن تفویض کردن
entrusting واگذار کردن تفویض کردن
give over ترک کردن واگذار کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refilled دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refreshes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
remarried دوباره عروسی کردن
remonetize دوباره رایج کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reimport دوباره وارد کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reliving دوباره تجربه کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
reopened دوباره باز کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
relived دوباره تجربه کردن
revise دوباره چاپ کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
relives دوباره تجربه کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
reassociate دوباره متحد کردن
remarry دوباره عروسی کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
re export دوباره صادر کردن
resorb دوباره جذب کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
redefining دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefine دوباره تعریف کردن
republish دوباره منتشر کردن
republish دوباره چاپ کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
reuse دوباره استفاده کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
revalidate دوباره پادار کردن
retry دوباره ازمایش کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
re establish دوباره برپا کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
retry دوباره محاکمه کردن
restart روشن کردن دوباره
rewiring دوباره سیمکشی کردن
re form دوباره درست کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reforge دوباره جعل کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
recondition دوباره درست کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com