English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
independent state دولت مستقل
dependent state دولت غیر مستقل
secret service money اعتبار سری دولت
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
autonomous دارای زندگی مستقل
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
in force دارای اعتبار
valid دارای اعتبار موثر
apocryphal دارای اعتبار مشکوک ساختگی
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
independent مستقل
separates مستقل
sovereign مستقل
realty مستقل
autocratic مستقل
separated مستقل
separate مستقل
sovereigns مستقل
solos مستقل
solo مستقل
stand alone مستقل
free-standing مستقل
maverick مستقل
mavericks مستقل
freelance مستقل
frees مستقل
freeing مستقل
freed مستقل
absolutes مستقل
absolute مستقل
landed a مستقل
exogenous مستقل
autonomic مستقل
free مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
context free مستقل از متن
device independence مستقل از دستگاه
garrison house ساخلو مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
explanatory variable متغیر مستقل
absolutes مستقل استبدادی
autonomous consumption مصرف مستقل
a stand-alone company یک شرکت مستقل
separate brigade تیپ مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
entities موجودیت مستقل
entities موسسه مستقل
entity موجودیت مستقل
entity موسسه مستقل
detached ستون مستقل
to stand by oneself مستقل بودن
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
independent consultant مشاور مستقل
separate battalion گردان مستقل
individual units یکانهای مستقل
separate battery اتشبار مستقل
separated یکان مستقل
semi independent نیمه مستقل
self goverment حکومت مستقل
independent variable متغیر مستقل
separate company گروهان مستقل
single unit یکان مستقل
independent equations معادلات مستقل
argument متغیر مستقل
arguments متغیر مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
separate یکان مستقل
machine independent مستقل از ماشین
autocracy حکومت مستقل
separates یکان مستقل
independency کشور مستقل
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
monarchism اصول سلطنت مستقل
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
separations مستقل شدن یکانها
dependency کشور غیر مستقل
dependencies کشور غیر مستقل
separation مستقل شدن یکانها
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
respublica دولت
government دولت
governments دولت
power دولت
mammon دولت
powers دولت
stating دولت
powering دولت
stated دولت
state- دولت
states دولت
state دولت
powered دولت
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
money bag دارایی دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
vassal atate دولت پوشالی
government department وزارتخانه دولت
military government دولت نظامی
mandatary دولت قیم
government expenditures هزینههای دولت
mafia دولت ستیزی
Downing Street دولت انگلیس
office-holder کارمند دولت
office-holders کارمند دولت
Warsaw دولت لهستان
Whitehall دولت انگلیس
govt government دولت
war state دولت جنگی
ambassadors ماموررسمی یک دولت
totaliarian state دولت توتالیتر
loyalists دولت دوست
loyalist دولت دوست
pillars of the state ارکان دولت
public debt بدهی دولت
public servant مستخدم دولت
puppet government دولت پوشالی
official کارمند دولت
state government دولت مرکزی
the policy of the government سیاست دولت
the policy of the government رویه دولت
national state دولت ملی
the body politic ملت و دولت
Ottawa دولت کانادا
territory of state قلمرو دولت
state property دارائی دولت
quirinal دولت ایتالیا
cabinets هیات دولت
state- دولت استان
state دولت استان
head of the state رئیس دولت
government treasury خزانه دولت
forfeit to the state ضبط دولت
government budget بودجه دولت
chief of state رئیس دولت
public officer [American E] کارمند دولت
government stock سهام دولت
cabinet هیات دولت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com