Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English
Persian
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
Other Matches
spectroscopic binary
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
vertiginous
دورانی
mawashi
دورانی
dollyo
دورانی
out flanking
دورانی
rotary
دورانی
rotary pump
پمپ دورانی
rotary switch
کلید دورانی
rotation flow
شارش دورانی
rotation inertia
لختی دورانی
eyre
گردش دورانی
rotational
چرخشی دورانی
rotational inertia
لختی دورانی
rotary drilling
حفاری دورانی
dollyo chagi
ضربه دورانی پا
encirclement
احاطه دورانی
cyclical unemployment
بیکاری دورانی
cyclical budget
بودجه دورانی
cyclic pitch
گام دورانی
concentricity
حرکت دورانی
concentric running
حرکت دورانی
circular frequency
تکرار دورانی
centrifugal pump
پمپ دورانی
mawashi geri
ضربه دورانی پا
revolutions
سرعت دورانی
revolution
سرعت دورانی
diode lamp
دیود دورانی
turbo compressor
کمپرسور دورانی
turning movement
احاطه دورانی
revolving
گردنده دورانی
turning movement
حرکت دورانی
gyratory breaker
سنگ شکن دورانی
cyclic pitch control
کنترل گام دورانی
gyratory crusher
سنگ شکن دورانی
moom dolly chagi
ضربه پا به عکس دورانی
kwon toul chigi
ضربه مشت دورانی
evolution
چرخش حرکت دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi
ضربه پا برعکس دورانی
circular flow of income
گردش دورانی درامد
vertical envelopement
حرکت دورانی قائم
concentricity test
ازمایش حرکت دورانی
semi spinner
پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
screwing
حرکات دورانی یخهای دریایی
cycled
:بصورت دورانی فاهر شدن
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycles
:بصورت دورانی فاهر شدن
rocks
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked
حرکت دورانی بال به دور بدنه
circulation
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
rotaglider
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
vortex flow
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulations
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
coffee grinders
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
exponential
نمایی
unimodal
یک نمایی
shabbiness
نخ نمایی
male protest
نر نمایی
modals
نمایی
bimodal
دو نمایی
aberration
کج نمایی
effeminacy
زن نمایی
modal
نمایی
seediness
بد نمایی
squalidness
بد نمایی
squalidity
بد نمایی
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
exponential rate
اهنگ نمایی
illusionism
عمق نمایی
tokenism
نمونه نمایی
maculation
ملوث نمایی
slow motion
کند نمایی
illusionism
سه بعد نمایی
grandiosity
بزرگ نمایی
holographic image
نمایی از شی سه بعدی
verisimilitude
راست نمایی
sightliness
خوش نمایی
showiness
خود نمایی
sanctimony
مقدس نمایی
sanctimoniousness
مقدس نمایی
sanctified airs
مقدس نمایی
saber rattling
قدرت نمایی
spectroscopy
بیناب نمایی
stereoscopics
برجسته نمایی
transparecy
پشت نمایی
transparence
پشت نمایی
puppyhood
خود نمایی
prewetting
پیش تر نمایی
pretentiousness
خود نمایی
pearliness
مروارید نمایی
puppydom
خود نمایی
master stroke
هنر نمایی
masculine protest
نرینه نمایی
spectroscopy
طیف نمایی
exponential rate
نرخ نمایی
notoriety
انگشت نمایی
data display
داده نمایی
characterization
منش نمایی
magnification
درشت نمایی
exhibitionism
عورت نمایی
grins
دندان نمایی
grinning
دندان نمایی
pleading
برهان نمایی
grinned
دندان نمایی
grin
دندان نمایی
magnifications
بزرگ نمایی
magnifications
درشت نمایی
magnification
بزرگ نمایی
foreshortening
کوته نمایی
death feigning
مرده نمایی
transparencies
پشت نمایی
flares
خود نمایی
likelihood
درست نمایی
exponential curve
منحنی نمایی
exponential distribution
توزیع نمایی
boldfacing
درشت نمایی
flare
خود نمایی
exponent bias
پیشقدر نمایی
exponential function
تابع نمایی
dichroism
دو رنگ نمایی
ostentation
خود نمایی
playing dead
مرده نمایی
transparency
پشت نمایی
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
characterizing
منش نمایی کردن
characterized
منش نمایی کردن
parades
خود نمایی کردن
characterizes
منش نمایی کردن
woolliness
پشم نمایی پرپشمی
to cut a dash
خود نمایی کردن
parade
خود نمایی کردن
parading
خود نمایی کردن
characterised
منش نمایی کردن
characterises
منش نمایی کردن
characterising
منش نمایی کردن
characterize
منش نمایی کردن
to prank out oneself
خود نمایی کردن
masterstroke
هنر نمایی شاهکار
masterstrokes
هنر نمایی شاهکار
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
magnification factor
عامل درشت نمایی
direction indicator
دستگاه جهت نمایی
maximum liklihood
درست نمایی بیشینه
likelihood ratio
بهر درست نمایی
ebullioscopy constant
ثابت غلیان نمایی
paraded
خود نمایی کردن
prink
خود نمایی کردن
power
درشت نمایی قدرت دوربین
perspectives
عمق نمایی چشم انداز
perspective
عمق نمایی چشم انداز
powers
درشت نمایی قدرت دوربین
floating point calculation
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
powered
درشت نمایی قدرت دوربین
powering
درشت نمایی قدرت دوربین
panchromatic emulsion
امولسیون تمام رنگ نمایی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
magnification
بزرگ سازی درشت نمایی
maximum likelihood method
روش حداکثر درست نمایی
magnifications
بزرگ سازی درشت نمایی
resolution
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
kelly
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
hypsographic map
نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
animations
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
hypsometric diagram
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
animation
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
cheneau
[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com