English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (32 milliseconds)
English Persian
duplicate دو نسخه کردن
duplicated دو نسخه کردن
duplicates دو نسخه کردن
duplicating دو نسخه کردن
Search result with all words
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
copied پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
prescribe نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribing نسخه نوشتن تعیین کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
duplicate تکثیر کردن نسخه ها
duplicated تکثیر کردن نسخه ها
duplicates تکثیر کردن نسخه ها
duplicating تکثیر کردن نسخه ها
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
Other Matches
prescription نسخه
perscription نسخه
copies نسخه
induplicate در دو نسخه
version نسخه
exemplars نسخه
prescriptions نسخه
exemplar نسخه
copied نسخه
copying نسخه
triplicate در سه نسخه
versions نسخه
copy نسخه
duplicated نسخه برداری
duplication نسخه برداری
duplicate نسخه برداری
duplicating نسخه برداری
prescription نسخه نویسی
manifoldly درچندین نسخه
prescriptions نسخه نویسی
handwriting نسخه خطی
hand writing نسخه خطی
manuscript نسخه خطی
chirograph نسخه خطی
version تفسیر نسخه
fill نسخه پیچیدن
hard copy نسخه چاپی
backup copy نسخه پشتیبان
duplicates نسخه برداری
codex نسخه قدیمی
copied نسخه برداری
dispenser نسخه پیچ
fills نسخه پیچیدن
dispensers نسخه پیچ
versions تفسیر نسخه
copies نسخه برداری
transcript نسخه رونوشت
reduplicate نسخه دوم
face the music <idiom> پذیرش نسخه
presentation copy نسخه قدیمی
original نسخه اصلی
triplicity تهیه در سه نسخه
original نسخه اولیه
triplicity سه نسخه سای
manuscript نسخه خطی
fair copy نسخه درست
fair copies نسخه درست
copy نسخه برداری
release version نسخه نشر
manuscripts نسخه خطی
transcripts نسخه رونوشت
triplication تهیه در سه نسخه
replica نسخه عین
replicas نسخه عین
originals نسخه اصلی
copying نسخه برداری
network version نسخه شبکه
manifold copies چند نسخه
originals نسخه اولیه
manifold copies چندین نسخه
duplicators ماشین نسخه برداری
duplicator ماشین نسخه برداری
pirate disc نسخه سرقت شده
pirated edition نسخه سرقت شده
disk copying نسخه برداری از دیسک
disk duplication نسخه برداری از دیسک
dynamic dump نسخه برداری پویا
triplication سه نسخه سای تثلیث
copying test ازمون نسخه برداری
pirate copy نسخه سرقت شده
carbon copies کپی نسخه غیراصل
carbon copy کپی نسخه غیراصل
examined copy نسخه بررسی شده
hard-copy output نسخه [خروجی] چاپی
positive نسخه اصلی عکس
to draw up نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
soft copy نسخه غیر چاپی
transcriptions نسخه برداری سواد
transcription نسخه برداری سواد
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
dump انباشت نسخه برداری
memorial نسخه استنساخ شده
memorials نسخه استنساخ شده
prompt book نسخه سخن رسان
paleograph نسخه خطی باستانی
run time version نسخه حین- اجرا
first of exchange نسخه اصلی برات
to make out نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
soft copy نسخه غیر ملموس
printout نسخه چاپی نتیجه نهایی
copy for private use نسخه برای استفاده شخصی
printouts نسخه چاپی نتیجه نهایی
issued in three originals در سه نسخه اصلی نشر شده
duplicate نسخه دوم دو برابر المثنی
duplicated نسخه دوم دو برابر المثنی
prescriptive وابسته به نسخه نویسی تجویزی
dialects نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
duplicating نسخه دوم دو برابر المثنی
self treatment معالجه بدون کمک نسخه
minute نسخه دوم پیش نویس
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
hard copy نسخه ملموس خروجی چاپی
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
telecopying نسخه برداری از راه دور
duplicates نسخه دوم دو برابر المثنی
dialect نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
copy plot تکثیر از روی نسخه اصلی
vulgate نسخه لاتین قدیمی کتاب مقدس
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
pirate disc نسخه غیر قانونی چاپ شده
pirated edition نسخه غیر قانونی چاپ شده
parchment نسخه خطی روی پوست اهو
pirate copy نسخه غیر قانونی چاپ شده
unrevised edition چاپ تازه [از نسخه اصلی بدون اصلاح]
unless otherwise prescibed [by the doctor] مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
promptbook نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
presented کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
presenting کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
present کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
presents کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
reprographics تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
protocols خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
palimpsest نسخه خطی یا دست نوشتهای که نوشتهء روی ان پاک شده و دوباره رویش نوشته باشند
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
word-perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
overstriking توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
reentrant subroutine زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
spooler برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
typeover توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com