Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
flared fitting
رابط قیفی شکل
Other Matches
infundibular
قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
infundibulate
قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
funnelled
قیفی
fools cap
کلاه قیفی
funnelform
قیفی شکل
d's cap
کلاه قیفی
funnels
شکل قیفی داشتن
hopper car
بشکه ی قیفی شکل
funnel
شکل قیفی داشتن
funneled
شکل قیفی داشتن
funneling
شکل قیفی داشتن
funnelling
شکل قیفی داشتن
funneled
عضو یااندام قیفی شکل
funnels
عضو یااندام قیفی شکل
funnelling
عضو یااندام قیفی شکل
funneling
عضو یااندام قیفی شکل
funnel
عضو یااندام قیفی شکل
hokeypokey
بستنی قیفی وغیره که بستنی فروشهای دوره گردمیفروشند
fitting
رابط
wiring connector
رابط
adapter
رابط
go between
رابط
copulative
رابط
connector
رابط
liaisons
رابط
connective
رابط
liaison
رابط
internuncial
رابط
interfaces
رابط
link
رابط
point of intersection
رابط
interface
رابط
an fitting
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
connecting tube
لوله رابط
connecting rod
میله رابط
continuity equation
رابط پیوستگی
feeder canal
نهر رابط
enlarging adapter
رابط فزاینده
ediswan connector
رابط ادیسوان
connector plug
دوشاخه رابط
edge connector
رابط لبه
connector switch
کلید رابط
cylinderical fit
رابط استوانهای
connecting cable
کابل رابط
ground liaison
رابط زمینی
logical connector
رابط منطقی
parallel interface
رابط موازی
patch cord
سیم رابط
push rod
میل رابط
push rod
میله رابط
reducer
لوله رابط
reducing adaptor
رابط کاهنده
serial interface
رابط سری
standard interface
رابط استاندارد
trunk line
رابط ترانک
logical connective
رابط منطقی
link chain
زنجیر رابط
liaison officer
افسر رابط
high fidelity receiver
گیرنده رابط
lamp connector
رابط لامپ
high line
پل رابط اصلی
link belt
تسمه رابط
inductor hose
لوله رابط
interface card
کارت رابط
interneuron
نورون رابط
internuncial neuron
نورون رابط
internuncio
رابط پیک
lead in wire
سیم رابط
connections
میلههای رابط
journal
شفت رابط
bays
پل رابط در پل شناور
baying
پل رابط در پل شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
bay
پل رابط در پل شناور
journals
شفت رابط
leads
رابط برق
fuse wire
رابط فیوز
fuse link
رابط فیوز
lead
رابط برق
centronics interface
رابط موازی
link
شاخه رابط
box connector
رابط جعبه
bent adaptor
رابط خمیده
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
command liaison
شبکه رابط یکان
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
triatic stay
بکسل رابط ناو
switch position
موضع رابط دفاعی
commissure
بافت عصبی رابط
intervening variable
متغیر فرضی رابط
liaise
رابط نظامی بودن
liaised
رابط نظامی بودن
liaises
رابط نظامی بودن
relay post
پست رابط ستون
liaising
رابط نظامی بودن
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
command liaison
افسر رابط فرماندهی
test lead
رابط برق ازمایش
battery connector
رابط پیل باتری
cell connector
رابط پیل باتری
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
anterior commissure
بافت رابط قدامی
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
dry cell connector
رابط پیل خشک
air liaison officer
افسر رابط هوایی
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface
وصل کردن از طریق رابط
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
ground liaison
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
fuse unit
رابط فیوز نگهدارنده فیوز
relay post
پست رابط پست واسطه
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
actions
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com