Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
rats	رفیق نیمه راه
Search result with all words
fair-weather friend	رفیق نیمه راهه
Other Matches
overlaps	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap	نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap	چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse	رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
pmos	ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos	روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semilustrous	نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic	نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate	نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing	نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium	نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
comrades	رفیق
heart-to-heart	رفیق
dude	رفیق
peer	رفیق
matey	رفیق
boyfriends	رفیق
comrade	رفیق
billy	رفیق
billies	رفیق
heart-to-hearts	رفیق
buddy	رفیق
buddies	رفیق
boyfriend	رفیق
heart to heart	رفیق
peered	رفیق
peering	رفیق
associating	رفیق
tenuous	رفیق
bloke	رفیق
blokes	رفیق
compatriot	رفیق
compatriots	رفیق
yokefellow	رفیق
my dear f.	رفیق
unfriended	بی رفیق
fere	رفیق
associates	رفیق
associate	رفیق
friend	رفیق
bozo	رفیق
associated	رفیق
comate	رفیق
commarade	رفیق
conpanion	رفیق
cully	رفیق
friends	رفیق
truepenny	رفیق درستکار
alter egos	رفیق شفیق
good fellow	رفیق شفیق
pal	رفیق شدن
alter ego	رفیق شفیق
mate	کمک رفیق
mates	کمک رفیق
pals	رفیق شدن
mated	کمک رفیق
boon companion	رفیق اهل کین
chum	صمیمی رفیق بودن
cronies	رفیق موافق هم اطاق
crony	رفیق موافق هم اطاق
to be in with a person	با کسی رفیق بودن
chums	صمیمی رفیق بودن
half life	نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
A partner of the robber and a companion of the ca. <proverb>	شریک دزد و رفیق قافله .
Hey, old chap! <idiom>	چطوری رفیق قدیمی! [اصطلاح روزمره]
A full purse never lacks friends.. <proverb>	یک کیسه پر هرکز بدون رفیق نمى ماند .
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june	از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal	مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
in noon of night	در نیمه شب
semi	نیمه
mid	نیمه
mid-	نیمه
midnight	نیمه شب
stiffish	نیمه شق
half deck	نیمه پل
division line	خط نیمه
moiety	نیمه
semis	نیمه
part way	نیمه
semifinal	نیمه نهایی
midyear	نیمه سال
midwatch	پاس نیمه شب
semigloss	نیمه شفاف
semihard	نیمه سخت
semihard	نیمه محکم
megrim	درد نیمه سر
semilate	نیمه دیررس
semiliquid	نیمه مایع
semigloss	نیمه درخشان
semiofficial	نیمه رسمی
first half	نیمه نخست
nocturn	عبادت نیمه شب
semifixed	نیمه ثابت
half-time	نیمه نخست
semifluid	نیمه ابکی
semiformal	نیمه رسمی
middle watch	نگهبانی نیمه شب
semilog	نیمه لگاریتمی
semilogarithmic	نیمه لگاریتمی
semilustrous	نیمه درخشنده
half way	نیمه راه
semipermeable	نیمه تراوا
half tracked	نیمه شنی
half time	نیمه بازی
half mast high	نیمه افراشته
semiprivate	نیمه خصوصی
half loaded	سلاح نیمه پر
halvers	نیمه مشترک
semipermanent	نیمه جاودان
left heart	نیمه چپ قلب
part time	نیمه وقت
semimobile	نیمه متحرک
part-time	نیمه وقت
semiopaque	نیمه شفاف
half-column	نیمه ستون
semiopaque	نیمه کدر
semiparasitic	نیمه انگلی
half-bat	آجر نیمه
semierect	نیمه قائم
semi independent	نیمه مستقل
semiactive	نیمه فعال
semi trailer	نیمه یدک
semi skilled	نیمه ماهر
semi mechanization	نیمه مکانیزه
semi official	نیمه رسمی
second half	نیمه دوم
semicolonial	نیمه مستعمره
semicolonialism	نیمه مستعمراتی
semiaquatic	نیمه ابزی
semiarboreal	نیمه درختی
semi conductor	نیمه هادی
semicivilized	نیمه متمدن
semicinductor	نیمه رسانا
semicinductor	نیمه هادی
semi literate	نیمه نویسا
semiautomatic	نیمه خودکار
semiarid	نیمه خشک
quasi convex	نیمه محدب
quasi concave	نیمه مقعر
quasi commercial	نیمه بازرگانی
semidetached	نیمه مجزا
partially sighted	نیمه بینا
partially hearing	نیمه شنوا
semidivine	نیمه الهی
partial fixing	نیمه گیرداری
semidivine	نیمه خدا
semidome	نیمه گنبد
semidomesticated	نیمه اهلی
semicrystalline	نیمه بلورین
semicrystalline	نیمه متبلور
quasi public	نیمه عمومی
quasi public	نیمه دولتی
quasi private	نیمه خصوصی
semiconscious	نیمه هوشیار
semiconscious	نیمه اگاه
preconscious	نیمه هشیار
semiconscious	نیمه بیهوش
translucent	نیمه شفاف
semierect	نیمه ایستاده
semi-conscious	نیمه بیهوش
semi-precious	نیمه بهادار
semi-precious	نیمه گرانبها
sub-tropical	نیمه حاره
subarid	نیمه خشک
semi finals	نیمه نهایی
semi-finals	نیمه نهایی
underemployed	نیمه کار
inchoate	نیمه تمام
partial	نیمه کامل
halfway	نیمه راه
half-mast	نیمه افراشتگی
subadult	نیمه بالغ
subacute	نیمه حاد
backcourt	نیمه دفاعی
before mid night	قبل از نیمه شب
midsummer	نیمه تابستان
semi-final	نیمه نهایی
semi-conscious	در حال نیمه غش
half-timbered	نیمه چوبی
semi	نیمه تاحدی
semis	نیمه تاحدی
half-mast	نیمه افراشتن
parboils	نیمه پختن
parboiling	نیمه پختن
half	نیمه نخست
parboiled	نیمه پختن
subliminal	نیمه خوداگاه
subliminally	نیمه خوداگاه
subsaline	نیمه شور
subovate	نیمه بیضی
parboil	نیمه پختن
semi-conscious	نیمه هشیار
subfossil	نیمه سنگواره
midway	نیمه راه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com