Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
bailment
رهایی به قید ضمانت
Search result with all words
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
Other Matches
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
deliverance
رهایی
salvation
رهایی
emanacipation
رهایی
liveries
رهایی
livery
رهایی
abandonment
رهایی
delivery
رهایی
deliveries
رهایی
goby
رهایی
extrication
رهایی
escapement
رهایی
quietus
رهایی
rescue
رهایی
escaping
رهایی
escape
رهایی
relief
رهایی
escapes
رهایی
escaped
رهایی
riddance
رهایی
rescued
رهایی
rescues
رهایی
emancipation
رهایی
rescuing
رهایی
acquittance
رهایی بخشودگی
disenchantment
رهایی از طلسم
to get rid of
رهایی یافتن از
bomb release line
خط رهایی بمب
to extricate oneself
رهایی یافتن
disillusions
رهایی از شیفتگی
disillusioning
رهایی از شیفتگی
disillusion
رهایی از شیفتگی
release point
نقطه رهایی
to get off
رهایی یافتن از
survivals
رهایی از انهدام
rescuing
رهایی دادن
emancipator
رهایی دهنده
rescue
رهایی دادن
break up value
قیمت رهایی
rescued
رهایی دادن
rescues
رهایی دادن
dishallucination
رهایی ازشیفتگی
survival
رهایی از انهدام
keep one's head above water
رهایی یافتن
get out
رهایی یافتن
break off
رهایی ازدرگیری
break off position
نقطه رهایی
emergency relief
رهایی از بلایا
lead us not into temtation
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
bomb release point
نقطه رهایی بمب
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
releases
منتشر ساختن رهایی
on one's feet
<idiom>
رهایی ازبیماری یا مشکلات
release
منتشر ساختن رهایی
to save one's neck
از دار رهایی یافتن
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
released
منتشر ساختن رهایی
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
dropping angle
زاویه رهایی بمب
to escape
[with something]
رهایی یافتن
[با چیزی]
guaranteed
ضمانت
warrants
ضمانت
warranting
ضمانت
guarantees
ضمانت
bail
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
ضمانت
guaranty
ضمانت
guarantee
ضمانت
guarantee
ضمانت
sponsored by
به ضمانت
warrant
ضمانت
gurantee
ضمانت
mainprise
ضمانت
warranty
ضمانت
warranty
ضمانت
warranties
ضمانت
suretyship
ضمانت
sponsion
ضمانت
guaranty
ضمانت
sponsorship
ضمانت
warranted
ضمانت
bond
ضمانت
disencumbrance
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
to p anyone through danger
کسی را از خطر رهایی دادن
release point
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
helicopter breakup point
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
get off
رهایی یافتن پیاده شدن از
angular velocity
سرعت زاویهای رهایی بمب
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
redeemed
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeeming
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems
از گرو در اوردن رهایی دادن
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
sector
تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors
تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeem
از گرو در اوردن رهایی دادن
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
sponsoring
ضمانت کردن
express warranty
ضمانت صریح
warranty
ضمانت نامه
warranties
ضمانت نامه
sponsors
ضمانت کردن
guarantor
ضمانت کننده
insure
ضمانت کردن
bond
پیوستگی ضمانت
bonded
ضمانت شده
pecuniary liability
ضمانت پولی
assurance
ضمانت وثیقه
fiduciary bond
ضمانت شرافتی
pledging
وثیقه ضمانت
irreplevisable
ضمانت برندار
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
limplied warranty
ضمانت ضمنی
letter of indemnity
ضمانت نامه
guaranty
ضمانت نامه
suretyship
عقد ضمانت
guarantee period
دوره ضمانت
vouch
ضمانت کردن
pledged
وثیقه ضمانت
sponsor
ضمانت کردن
irrepleviable
ضمانت برندار
pledge
وثیقه ضمانت
guarantors
ضمانت کننده
answer
ضمانت کردن
bail bond
ضمانت نامه
responsibilities
ضمانت جوابگویی
pledges
وثیقه ضمانت
guarantees
ضمانت کردن
guaranteed
ضمانت کردن
sanctioned
ضمانت اجرا
guarantee
ضمانت کردن
sanctioning
ضمانت اجرا
answers
ضمانت کردن
sanctions
ضمانت اجرا
answering
ضمانت کردن
answered
ضمانت کردن
bailable
قابل ضمانت
sanction
ضمانت اجرا
bondholder
ضمانت دار
responsibility
ضمانت جوابگویی
vouch for
ضمانت کردن
upon bail
بقیه ضمانت
bilable
ضمانت بردار
contract guarantee
ضمانت قرارداد
assurances
ضمانت وثیقه
bank bond
ضمانت بانکی
bank guarantee
ضمانت بانکی
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
guarantee
شخص ضمانت شده
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
warrent
ضمانت یاتعهد کردن
guaranteed
شخص ضمانت شده
guarantees
شخص ضمانت شده
stand surety for a person
ضمانت کسی را کردن
the watch is warranted
ضمانت شده است
to bail out
با ضمانت از زندان دراوردن
to go bail for any one
ضمانت کسی راکردن
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
act as surety
کفالت یا ضمانت کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
warrant
ضمانت کردن مجوز
board exchange warranty
ضمانت تعویض برد
sanction
ضمانت اجرایی قانون
warrants
ضمانت کردن مجوز
warranting
ضمانت کردن مجوز
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
warranted
ضمانت کردن مجوز
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
bail
تضمین ضمانت کردن
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
bid bond
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
waged
ضمانت حسن انجام کار
wage
ضمانت حسن انجام کار
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com