English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
public relations روابط عمومی
public affairs روابط عمومی
Search result with all words
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
community relations قسمت روابط عمومی
Other Matches
labor relations روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
relations روابط
diplomatic relations روابط دیپلماتیک
communal relationship روابط ناحیهای
marital relations روابط زناشویی
disengagement متارکه روابط
financial relations روابط مالی
diplomatic relations روابط سیاسی
good relations روابط حسنه
ideological relations روابط ارمانی
paratactic فاقد روابط
economic relations روابط اقتصادی
sexual relations روابط جنسی
social relations روابط اجتماعی
rapporchment تجدید روابط
industrial relations روابط صنعتی
terming روابط فصل
termed روابط فصل
term روابط فصل
space relations روابط فضایی
phalanstery روابط تعاونی اجتماعی
interruption of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
severance of diaplomatic relations قطع روابط سیاسی
break of relations قطع روابط کردن
come to a rupture قطع روابط کردن
come to rupture قطع روابط کردن
flesh and blood <idiom> روابط نزیک داشتن
good neigbourly relations روابط حسن همجواری
industrial relations روابط کارگر وکارفرما
breach of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
rapprochement ایجاد روابط حسنه
rupture of diplomatic relations قطع روابط دیپلماتیک
ideological relations روابط ایده ئولوژیک
rupture of diplomatic relations قطع روابط سیاسی
means end relations روابط وسیله- هدف
interstate relations روابط بین الدول
internationals وابسته به روابط بین المللی
amity روابط حسنه حسن تفاهم
international economic relations روابط اقتصادی بین المللی
international وابسته به روابط بین المللی
psychophysics مبحث روابط روان وماده
electro magnetism علم روابط فیزیکی میان
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
anthropology مبحث روابط انسان با خدا
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
The sever ones connections ( relation ) with someone . روابط خود را با کسی قطع کردن
to break off diplomatic relations روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
minnesota spacial relations test ازمون روابط فضایی مینه سوتا
dynamic relation روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
psychophysical وابسته بعلم روابط میان تن وروان
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
ententes cordiales روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
community relations روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
ententes روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
karyosystematice بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
sex احساسات جنسی روابط جنسی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
hackneyed عمومی
the public voice عمومی
wide عمومی
general porpose عمومی
wider عمومی
widest عمومی
ecumenic عمومی
oecumenical عمومی
popular عمومی
rife عمومی
common user عمومی
generic عمومی
overt عمومی
outlining خط عمومی
general عمومی
outlines خط عمومی
generals عمومی
common :عمومی
common عمومی
commonest :عمومی
public عمومی
commonest عمومی
commoners عمومی
commoners :عمومی
universal عمومی
outlined خط عمومی
outline خط عمومی
common language زبان عمومی
public domain خط مشی عمومی
public facilities تسهیلات عمومی
vogue عمومی ورایج
buses مسیر عمومی
public expenditures مخارج عمومی
common nuisance اضرار عمومی
bused مسیر عمومی
common parts قطعات عمومی
common purse وجوه عمومی
mass poverty فقر عمومی
public deposits سپردههای عمومی
latrine مستراح عمومی
public enterprises موسسات عمومی
common user خدمات عمومی
common labour کارگر عمومی
mintster of public works وزیرکارهای عمومی
public borrowing استقراض عمومی
public benefits منافع عمومی
checkup معاینه عمومی
central war جنگ عمومی
cameralistic science مالیه عمومی
general equilibrium تعادل عمومی
public a وکیل عمومی
potlatch جشن عمومی
plaza میدان عمومی
alameda گردشگاه عمومی
public cost هزینه عمومی
overhead costs هزینههای عمومی
bus مسیر عمومی
common items قطعات عمومی
public decency عفت عمومی
common hardware قطعات عمومی
common grid شبکه عمومی
official submission مناقصه عمومی
public debt قرضه عمومی
open court محکمه عمومی
collective call sign معرف عمومی
pissoir مستراح عمومی
general outpatient clinic درمانگاه عمومی
general damage خسارت عمومی
general concepts تدبیر عمومی
general cargo بار عمومی
generality افهار عمومی
general assembly مجمع عمومی
general amnesty عفو عمومی
general register ثبات عمومی
general allotment اختصاصات عمومی
general relativity نسبیت عمومی
general reserve احتیاط عمومی
general outpost پاسدار عمومی
general act سند عمومی
general depot انبار عمومی
general depot امادگاه عمومی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general paralysis فلج عمومی
general paresis فلج عمومی
general mobilization بسیج عمومی
general message پیام عمومی
general plan نقشه عمومی
general meeting مجمع عمومی
general meeting جلسه عمومی
general intelligence هوش عمومی
general psychology روانشناسی عمومی
general grant کمک عمومی
general factor عامل عمومی
general education اموزش عمومی
general ability توانایی عمومی
general staff ستاد عمومی
g/a خسارت عمومی
in the sight of the public در انظار عمومی
busses مسیر عمومی
bussed مسیر عمومی
prosecture وکیل عمومی
counsel for the crown وکیل عمومی
busing مسیر عمومی
consolidated annuities دیون عمومی
comulative action اثر عمومی
encyclic عمومی دوری
bussing مسیر عمومی
general stock سهام عمومی
general supplies تدارکات عمومی
general supplies اماد عمومی
fourth estate مطبوعات عمومی
folkway احساسات عمومی
folkway طرزفکر عمومی
general support پشتیبانی عمومی
general tariff تعرفه عمومی
general theory نظریه عمومی
general welfare رفاه عمومی
public welfare رفاه عمومی
generalities افهار عمومی
common user items اقلام عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com