Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
esprit de corps
روحیه قسمتی
spirit de corps
روحیه قسمتی
Other Matches
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
spirit
روحیه
mentalities
روحیه
mentality
روحیه
spiriting
روحیه
gei
روحیه
morale
روحیه
moral
روحیه
tucks
نیرو روحیه
recreations
روحیه و رفاه
esprit
غرور روحیه
high moral
روحیه عالی
recreation
روحیه و رفاه
high moral
روحیه قوی
tuck
نیرو روحیه
psych
تضعیف روحیه
morale
روحیه جنگجویان
tucking
نیرو روحیه
party spirit
روحیه تحزب
spiriting
رمق روحیه
spirituality
روحیه مذهبی
psyched
تضعیف روحیه
psyches
تضعیف روحیه
psyching
تضعیف روحیه
psychs
تضعیف روحیه
espirit de corps
روحیه گروهی
low spirited
دارای روحیه بد
demoralization
تضعیف روحیه
spirit
رمق روحیه
low-spirited
دارای روحیه بد
demoralises
تضعیف روحیه کردن
flatten
روحیه خودرا باختن
demoralized
تضعیف روحیه کردن
demoralised
تضعیف روحیه کردن
demoralize
تضعیف روحیه کردن
morale
روحیه افراد مردم
demoralizing
تضعیف روحیه کردن
demoralising
تضعیف روحیه کردن
flattens
روحیه خودرا باختن
disspirit
روحیه راتضعیف کردن
demoralization
تخریب روحیه کردن
brace
تجدید واحیای روحیه
braced
تجدید واحیای روحیه
dispirit
دلسردکردن روحیه راباختن
weak minded
دارای روحیه ضعیف
demoralizes
تضعیف روحیه کردن
demoralization
از بین بردن روحیه
public spirited
دارای روحیه اجتماعی
poor spirited
دارای روحیه ضعیف
fey
دارای روحیه خراب واشفته
cows
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cow
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowed
ترساندن تضعیف روحیه کردن
zeitgeist
روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
bravura
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
welfare funds
اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
triploidy
سه قسمتی
portion
قسمتی
portions
قسمتی
partite
قسمتی
triplex
سه قسمتی
another guess
قسمتی دیگر
legs
قسمتی از مسابقه
leg
قسمتی از مسابقه
split second
قسمتی از ثانیه
esprit
حمیت قسمتی
esprit de corps
حمیت قسمتی
plank
قسمتی ازبرنامه
spirit de corps
حمیت قسمتی
triploid
سه قسمتی سه بخشی
tripartition
سه قسمتی کردن
partial
بخشی قسمتی
spirit
حمیت قسمتی
spiriting
حمیت قسمتی
flat
قسمتی از یک عمارت
flattest
قسمتی از یک عمارت
sector
قسمتی ازجبهه
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
double cloister
راهرو دو قسمتی
pate
سر یا قسمتی از سرانسان
sectors
قسمتی ازجبهه
module
قسمتی از سفینه فضایی
modules
قسمتی از سفینه فضایی
creased
قسمتی از زمین کریکت
lobotomies
برش قسمتی از مغز
lobotomy
برش قسمتی از مغز
fraction
کسر درصدی از قسمتی از
aliquot part charge
خرج چند قسمتی
part
[ial]
payment of a fine
پرداخت قسمتی از جریمه
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
winging
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods
<idiom>
ناحیه یا قسمتی از کشور
rebates
پرداخت قسمتی از بدهی
rebate
پرداخت قسمتی از بدهی
striking out pleading
حذف قسمتی از مدافعات
section charge
خرج چند قسمتی
ram's horn
قسمتی ازاستحکامات خندق
march unit
قسمتی ازستون راهپیمایی
helmeted
دارای قسمتی که مانندخودباشد
fractions
کسر درصدی از قسمتی از
creasing
قسمتی از زمین کریکت
creases
قسمتی از زمین کریکت
expansion joint
اتصال چند قسمتی
crease
قسمتی از زمین کریکت
rah rah
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
hash mark
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
freeboard
قسمتی از قایق که بیرون اب است
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
zaps
پاک نمودن قسمتی از برنامه
baron
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
barons
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
necks
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
displacement hull
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
pneumonectomy
قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
lobectomy
برداشتن قسمتی ازیک عضو
aliquot propelling charge
خرج پرتاب چند قسمتی
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
neck
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
lectionary
ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
fat bits
بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
faubourg
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
gastrectomy
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
cymric
وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
alethiology
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
open ice
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
tail skid
قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
judea
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
saddleback
قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
dairies
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
dairy
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
flushing
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
crop
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
cropped
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
crops
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
flush
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushes
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
table flap
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
slab
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
dower
قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
poke
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
parish
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
entablature
قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
skipped
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skip
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
fermata
تطویل وکشش قسمتی ازموسیقی توسط نوازنده
headstock
قسمتی ازماشین که میله گردندهای روی ان قرارمیگیرد
parishes
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
slabs
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
almonry
[قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
poked
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
pokes
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
vacuity
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
appendix
قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
appendixes
قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
targum
ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
skips
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
wrist
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrists
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
scrap
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
baying
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bayed
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bay
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
beavers
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
accessory of section
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
beaver
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
bays
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
warhead
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
scrapped
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
warheads
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
scrapping
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
descender
قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند
footing
قسمتی از پی ساختمان که بارها رامستقیما" به خاک منتقل میکند
outwork
قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com