Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
it is pervious to light
روشنایی ازان می گذرد
Other Matches
iceblink
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
it is 0 minutes past four
ده دقیقه از چهار می گذرد
my a is 0 years
چهل سال ازعمرمن می گذرد
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
لحظات خوش زود می گذرد.
The route runs across this country.
خط مسیر از این کشور می گذرد.
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
time flies
<proverb>
عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
called strick
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
pleasant hours fly fast.
<proverb>
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
arch-rib
[قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
volt
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
away
پس ازان
thereof=of that
ازان
therefter
ازان پس
therefter
پس ازان
thence
پس ازان
afterwards
پس ازان
thereafter
بعد ازان
this is inferior to that
این ازان
subsequent to that event
پس ازان رویداد
eftsoon
اندکی پس ازان
therein
ازان حیث
long a
مدتهاپس ازان
it is all greek to me
ازان سودرنمیاورم
next
نزدیک ترین پس ازان
this is better than that
این ازان بهتراست
he is not of that stamp
ازان جنس نیست
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
dice box
پیالهای که طاس را ازان میریزند
dye wood
چوبی که ازان رنگ میگیرند
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
it came to my knowledge
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
secernent
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
mofette
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
fitch
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d.
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea
ازان خیال صرف نظر کردم
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
one's pet aversion
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
to slit hide into thongs
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
it savours of revenge
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
coordinated illumination
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
redan
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
chock
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
pete cock
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
to say grace
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
soever
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
gopher wood
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
pliantly polonica
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
floating fender
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
logograph
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
luminance
روشنایی
clearness
روشنایی
lightness
روشنایی
electric lighting
روشنایی
luminouity
روشنایی
peeped
روشنایی کم
peep
روشنایی کم
luminosity
روشنایی
light
روشنایی
lightest
روشنایی
night light
روشنایی شب
illumination
روشنایی
illuminations
روشنایی
lighting
روشنایی
peeping
روشنایی کم
peeps
روشنایی کم
lighted
روشنایی
rushlight
روشنایی کم
search light illumination
روشنایی با نورافکن
light point
منبع روشنایی
light meter
روشنایی سنج
room lighting
روشنایی اطاق
lighting plant
تاسیسات روشنایی
street lighting
روشنایی خیابان
glimmerings
روشنایی ضعیف
sustained illumination
روشنایی مداوم
sustained illumination
روشنایی پایدار
light gap
فاصله روشنایی
light brightness control
کنترل روشنایی
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
intensity level
سطح روشنایی
intensity of illumination
شدت روشنایی
light fluctuation
نوسان روشنایی
lambert
واحد روشنایی
light adaptation
انطباق با روشنایی
image brightness
روشنایی تصویر
lighting control
کنترل روشنایی
light conditions
نسبتهای روشنایی
light control
کنترل روشنایی
incandescent lamp
لامپ روشنایی
lighting battery
باتری روشنایی
lighting transformer
مبدل روشنایی
lighting unit
واحد روشنایی
ligting conditions
نسبتهای روشنایی
luminous intensity
شدت روشنایی
luminous flux
فلوی روشنایی
luminance channel
کانال روشنایی
luminous flux
شار روشنایی
luminous flux
شاره روشنایی
luminance decay
کم شدن روشنایی
luminous efficiency
راندمان روشنایی
lighting switch
کلید روشنایی
luminous power
قوه روشنایی
lighting effect
اثر روشنایی
lighting engineering
تکنیک روشنایی
lighting engineering
مهندسی روشنایی
lighting line
سیم روشنایی
lighting mains
خط روشنایی اصلی
photometer
روشنایی سنج
photology
دانش روشنایی
phot
واحد روشنایی
lighting outlet
خروجی روشنایی
lighting scheme
ترتیب روشنایی
lighting set
دستگاه روشنایی
lux meter
روشنایی سنج
lighting source
منبع روشنایی
luminous efficiency
ضریب روشنایی
illuminator
وسیله روشنایی
luminosity
بازده روشنایی
earth light
روشنایی خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
electric light
روشنایی برقی
loom
هاله روشنایی
glimmers
روشنایی ضعیف
emergency lighting
روشنایی اضطراری
fluorescent light
روشنایی فلورسنت
glimmered
روشنایی ضعیف
glimmer
روشنایی ضعیف
ceiling light
روشنایی سقفی
candlelight
روشنایی شمع
incandescence
روشنایی سیمابی
full beam spread
باندکامل روشنایی
direct lighting
روشنایی مستقیم
loomed
هاله روشنایی
artifical light
روشنایی مصنوعی
asterism
روشنایی و نور
brightness control
پیچ روشنایی
brightness signal
پیام روشنایی
constant luminance
روشنایی ثابت
continuous illumination
روشنایی مداوم
illuminations
شدت روشنایی
illumination
شدت روشنایی
looms
هاله روشنایی
country life
زندگی روشنایی
glimmering
روشنایی ضعیف
decorative ligthing
روشنایی تزیینی
looming
هاله روشنایی
optics
علم روشنایی
glares
روشنایی زننده
illumniation aperture
روزنه روشنایی
illuminating beam
پرتو روشنایی
glare
روشنایی زننده
illumination method
سبک روشنایی
illuminating device
تجهیزات روشنایی
illuminating engineering
مهندسی روشنایی
glared
روشنایی زننده
illuminating engineering
تکنیک روشنایی
illuminating fixture
لوازم روشنایی
illumination method
روش روشنایی
illuminating gas
گاز روشنایی
illuminating system
سیستم روشنایی
illuminating aperture
روزنه روشنایی
gaslight
روشنایی گاز
flashes
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
illuminator
دستگاه روشنایی
flash
روشنایی مختصر
phosphorescence
روشنایی شب تابی
lighting feeder
تهیه روشنایی
ray
روشنایی تشعشع
illuminance
شدت روشنایی
illumination change
تعویض روشنایی
reentrant subroutine
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com