Dictiornary-Farsi | رونق سریع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
quick recovery	رونق سریع


Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
prosperity	رونق
recoveries	رونق
booms	رونق
boomed	رونق
boom	رونق
recovery	رونق
up-and-coming	رو به رونق
upswing	رونق
lustreer	رونق
booming	رونق
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
boomed	رونق گرفتن
booming	رونق گرفتن
recovery phase	مرحله رونق
economic prosprity	رونق اقتصادی
animator	رونق دهنده
juice up	رونق دادن به
economic prosperity	رونق اقتصادی
revivals	اغاز رونق
revival	اغاز رونق
booming	رونق شدید
boomed	رونق شدید
boom	رونق گرفتن
animators	رونق دهنده
bullish market	بازار رو به رونق
business prosperty	رونق سوداگری
booms	رونق شدید
booms	رونق گرفتن
boom	رونق شدید
upswing	رونق گرفتن
business prosperty	رونق کسب و کار
golden ages	دوران رونق و رفاه
golden age	دوران رونق و رفاه
prospered	رونق یافتن موفق شدن
revivification	تجدید حیات رونق تازه
prosper	رونق یافتن موفق شدن
thriving	رونق یافتن کامیاب شدن
thrives	رونق یافتن کامیاب شدن
thrived	رونق یافتن کامیاب شدن
thrive	رونق یافتن کامیاب شدن
prospers	رونق یافتن موفق شدن
prospering	رونق یافتن موفق شدن
he prospered in his business	در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
speediness	سریع السیر سریع
speedy	سریع السیر سریع
he has a rushing business	کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he was p in his business	خوب بود کارش رونق گرفته بود
gleg	سریع
swift	سریع
swifts	سریع
prompt	سریع
snell	سریع
sudden	سریع
prompts	سریع
spankings	سریع
spanking	سریع
sweepy	سریع
wing footed	سریع
rapid	سریع
galloping	سریع
swifter	سریع
prompted	سریع
accelerators	سریع
rather	سریع تر
accelerator	سریع
swiftest	سریع
fast neutron	نوترون سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
accelofilter	صافی سریع
rapid fire	تیر سریع
quick recovery	بهبود سریع
couriers	پیک سریع
fleetingly	سریع الزوال
quick fire	تیر سریع
continuate	سریع الاتصال
rathe	زود رس سریع
fast access	با دستیابی سریع
rath	زود رس سریع
rapid transit	شطرنج سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
high speed	دنده سریع
raid	تک نفوذی سریع
raided	تک نفوذی سریع
rapid scanning	تقطیع سریع
raiding	تک نفوذی سریع
rapid access	با دستیابی سریع
raids	تک نفوذی سریع
high speed	سریع السیر
rough and ready	سریع العمل
fleeting	سریع الزوال
rapid flow	جریان سریع
fleet	عبور سریع
lightning chess	شطرنج سریع
fast	سریع السیر
hypernoea	تنفس سریع
slashes	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
slash	ضربه سریع
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
hotshot	بارکشی سریع
progressive chess	شطرنج سریع
glimpse	نگاه سریع
glimpsed	نگاه سریع
braids	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braid	حرکت سریع
operation immediate	اقدام سریع
polypnea	تنفس سریع
posthaste	سریع السیر
fleets	عبور سریع
glimpsing	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
fasted	سریع السیر
highflyer	دلیجان سریع
quicker	تند و سریع
precipitate	خیلی سریع
high speed traffic	امد شد سریع
quicker	جلد سریع
fasts	سریع السیر
quick	تند و سریع
quick	جلد سریع
scampers	پرواز سریع
scampering	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
quickest	جلد سریع
quickest	تند و سریع
slap	ضربت سریع
highflier	دلیجان سریع
riposting	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
riposte	ضربت سریع
slaps	ضربت سریع
slapping	ضربت سریع
slapped	ضربت سریع
fastest	سریع السیر
high velocity drop	بارریزی سریع
scamper	پرواز سریع
bullets	توپ سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
converting	پاسکاری سریع
converts	پاسکاری سریع
expressing	سریع صریح
expressing	سریع السیر
sneak raid	دستبرد سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
prompts	سریع عاجل
prompts	سریع کردن
pirouette	چرخ سریع
pirouettes	چرخ سریع
converted	پاسکاری سریع
convert	پاسکاری سریع
winder	دویدن سریع
bullet	توپ سریع
windstorm	باد سریع
speed	سریع کارکردن
high speed printer	چاپگر سریع
speeding	سریع کارکردن
speeds	سریع کارکردن
quickstep	گام سریع
despatches	انجام سریع
prompted	سریع عاجل
expresses	سریع صریح
prompted	سریع کردن
despatching	انجام سریع
dispatch	انجام سریع
dispatched	انجام سریع
express	سریع صریح
express	سریع السیر
dispatches	انجام سریع
repost	ضربت سریع
courier	پیک سریع
expressed	سریع السیر
snapback	بهبودی سریع
prompt	سریع عاجل
prompt	سریع کردن
skitter	حرکت سریع
despatched	انجام سریع
expressed	سریع صریح
expresses	سریع السیر
pattering	بطور سریع وردخواندن
bring something on <idiom>	دلیل افزایش سریع
keep pace <idiom>	سریع السیر رفتن
promptitude	سریع العملی زرنگی
patter	بطور سریع وردخواندن
pattered	بطور سریع وردخواندن
make flush	شستن با جریان سریع
surges	جریان سریع وغیرعادی
surged	جریان سریع وغیرعادی
surge	جریان سریع وغیرعادی
whirl	چرخیدن گردش سریع
whirls	چرخیدن گردش سریع
whirled	چرخیدن گردش سریع