Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
take the chair |
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن |
|
|
Other Matches |
|
take the chair |
ریاست انجمنی را دارا بودن |
hanging committee |
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند |
head |
ریاست داشتن بر رهبری کردن |
presides |
ریاست جلسه را بعهده داشتن |
preside |
ریاست جلسه را بعهده داشتن |
presided |
ریاست جلسه را بعهده داشتن |
presiding |
ریاست جلسه را بعهده داشتن |
(in) charge of something <idiom> |
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن |
carry the ball <idiom> |
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن |
see one's way clear to do something <idiom> |
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن |
leads |
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر |
lead |
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر |
prefectural |
وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست |
prefecture |
مقام ریاست دوره ریاست |
undertake |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
undertaken |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
undertakes |
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن |
preside |
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر |
presided |
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر |
presides |
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر |
presiding |
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر |
favorite son |
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری |
associative |
انجمنی |
sisteshood |
انجمنی |
associative variable |
متغیر انجمنی |
associative processor |
پردازنده انجمنی |
associative memory |
حافظه انجمنی |
associative stopage |
انباره انجمنی |
associative storage |
انباره انجمنی |
join a society |
عضو انجمنی شدن |
quadrumvirate |
انجمنی مرکب از چهار تن |
gate meeting |
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند |
associative addressing |
پردازندهای که از حافظه انجمنی استفاده میکند |
initiatory rites |
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه |
content addressable addressing |
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند |
IETF |
انجمنی که بخشی ای از TAB است و استانداردهای اینترنت را بیان میکند |
Internet |
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد |
superiority |
ریاست |
headships |
ریاست |
headship |
ریاست |
matronhood |
ریاست |
generalship |
ریاست |
managerial |
ریاست |
superintendence |
ریاست |
presidency |
ریاست |
chairmanships |
ریاست |
chairmanship |
ریاست |
administratorship |
ریاست |
presidentship |
ریاست |
directorships |
ریاست |
directorship |
ریاست |
matronship |
ریاست |
principalship |
ریاست |
managership |
ریاست |
Internet |
انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند |
mayorship |
ریاست شهرداری |
patriarchate |
ریاست خانواده |
patriarchate |
ریاست طایفه |
postmastership |
ریاست پست |
to fill the chair |
ریاست کردن |
superintendency |
ریاست مدیریت |
mayoralty |
ریاست شهرداری |
matronize |
ریاست کردن |
superintending |
ریاست کردن |
superintended |
ریاست کردن |
superintend |
ریاست کردن |
to take the lead |
ریاست کردن |
wardenship |
مقام ریاست |
magistrature |
ریاست کلانتری |
prefecture |
اداره ریاست |
superintends |
ریاست کردن |
chieftainship |
ریاست قبیله |
abbotship |
ریاست دیر |
command of execution |
ریاست اجرایی |
superintendence |
ریاست مدیریت |
chieftaincy |
ریاست قبیله |
abbay |
ریاست دیر |
captaincy |
ریاست بزرگتری |
captainship |
ریاست بزرگتری |
vice president |
نیابت ریاست |
undertaking |
عهده |
responsibilities |
عهده |
on |
عهده |
responsibility |
عهده |
rectorate |
ریاست بنگاه مذهبی |
You sure have a nerve to ask become a director. |
آخر تورا چه ره ریاست |
speakership |
مقام ریاست مجلس |
he has passed the chair |
ریاست داشته است |
the party is led by him |
او بر ان حزب ریاست دارد |
abbatial or abbatical |
مربوط به ریاست دیر |
presidential |
وابسته به ریاست جمهور |
bossiness |
متمایل به ریاست مابی |
prioship |
سمت ریاست دیر |
bossy |
متمایل به ریاست مابی |
presidentship |
مقام ریاست جمهور |
copes |
از عهده برامدن |
entrusted |
عهده دار |
afforded |
از عهده برامدن |
cope |
از عهده برامدن |
coped |
از عهده برامدن |
copings |
از عهده برامدن |
to be incapable |
از عهده بر نیامدن |
afford |
از عهده برآمدن |
affords |
از عهده برامدن |
affording |
از عهده برامدن |
responsible |
عهده دار |
charged |
عهده دار |
acquit |
از عهده برآمدن |
incumbency |
عهده داری |
charge |
عهده داری |
take out |
از عهده برامدن |
charges |
عهده داری |
charges |
عهده دارکردن |
take over |
به عهده گرفتن |
undertaking |
به عهده گرفتن |
charge |
عهده دارکردن |
boss |
برجسته کاری ریاست کردن بر |
deanship |
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا |
presidency |
مقام یا دوره ریاست جمهوری |
rectorate |
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه |
bossed |
برجسته کاری ریاست کردن بر |
directorates |
مقام ریاست هیئت مدیره |
directorate |
مقام ریاست هیئت مدیره |
magistracy |
ریاست کلانتری یا دادگاه بخش |
capital |
رئیسی ریاست مابانه عمده |
bosses |
برجسته کاری ریاست کردن بر |
bossing |
برجسته کاری ریاست کردن بر |
assume |
عهده دار شدن |
assumes |
عهده دار شدن |
guarantee |
عهده دار شدن |
guaranteed |
عهده دار شدن |
guarantees |
عهده دار شدن |
drawn on |
کشیده شدن عهده |
drawen on the national bank |
عهده بانک ملی |
sponsorship |
عهده گیری اعانت |
draws |
کشیده شدن عهده |
charge some one with |
به عهده کسی گذاشتن |
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . |
از عهده من خارج است |
at owner's risks |
ریسک به عهده مالک |
draw |
کشیده شدن عهده |
be up to |
به عهده کسی بودن |
stand |
عهده دارشدن موقعیت |
masterfully |
بطور تحکم امیز ریاست مابانه |
marshalsea |
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت |
duties on buyer's account |
حقوق گمرکی به عهده خریداراست |
caveat subscriptor |
مسئولیت به عهده عضو میباشد |
hold the fort <idiom> |
از عهده کاری شاق برآمدن |
carrige forward |
کرایه به عهده گیرنده کالا |
carrier's risk |
خطرات به عهده حمل کننده |
draw on |
عهده کسی برات کشیدن |
answers |
جواب دادن از عهده برامدن |
answering |
جواب دادن از عهده برامدن |
answered |
جواب دادن از عهده برامدن |
answer |
جواب دادن از عهده برامدن |
emprise |
تقریر عهده دار شدن |
The presidensial election is the topic of the day. |
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است |
quadrumvir |
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری |
long- |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longed |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
long |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
money to burn <idiom> |
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد |
longs |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longest |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
longer |
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن |
the burden of proof rests with |
اثبات ادعا بر عهده مدعی است |
the burden of proof rests of claimant |
بار اثبات بر عهده شاکی است |
monopolylogue |
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است |
cashier's check |
چکی که بانک عهده خود بکشد |
acquits |
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن |
acquitting |
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن |
To assume office . |
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن |
He wI'll give a good account of himself. |
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد |
owner's risk |
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا |
to bear any customs duties |
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن |
carrier's risk |
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل |
to keep up |
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن |
to keep down |
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن |
bisque |
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست |
to bear all customs duties and taxes |
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن |
I shall personally undertake tht you make a profit. |
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید |
interlocking directorate |
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد |
tenantable repair |
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره |
primary |
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد |
He undertook the primiership at the age of eighty. |
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد |
tackles |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackle |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackling |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackled |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
parlementaire |
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد |
extending |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extends |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extend |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
eisa |
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است |
at owner's risk |
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد |
device |
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد |
profit centre |
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد |
devices |
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد |
to have by heart |
ازحفظ داشتن درسینه داشتن |
cost |
قیمت داشتن ارزش داشتن |
proffers |
تقدیم داشتن عرضه داشتن |