English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
retention time زمان بازداری
Other Matches
suppression بازداری
inhibition بازداری
inhibitions بازداری
block age بازداری
deterrence بازداری
dissuasion بازداری
retention volume حجم بازداری
disinhibition بازداری زدایی
retention index شاخص بازداری
reactive inhibition بازداری واکنشی
inhibition potential پتانسیل بازداری
internal inhibition بازداری درونی
strait jacket بازداری کردن
retention index اندیس بازداری
retroactive inhibition بازداری پس گستر
strait jackets بازداری کردن
external inhibition بازداری برونی
thought stopping technique فن بازداری اندیشه
conditioned inhibition بازداری شرطی
reciprocal inhibition بازداری تقابلی
cortical inhibition بازداری مغزی
social inhibition بازداری اجتماعی
inhibits بازداری کردن
inhibit بازداری کردن
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
unconditioned inhibition بازداری غیر شرطی
proactive inhibition بازداری پیش گستر
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
contemporaneous هم زمان
tempo زمان
time of blowing زمان دم
times زمان
time-consuming زمان بر
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
date زمان
stroking زمان
thitherto تا ان زمان
strokes زمان
stroked زمان
stroke زمان
thence از ان زمان
terming زمان
simultaneously در یک زمان
coinstantaneous هم زمان
time consuming زمان بر
cotemporaneous هم زمان
whene'er هر زمان
away از ان زمان
dates زمان
cycle time زمان
yet تا ان زمان
time-piece زمان
zeitgeist زمان
termed زمان
clock زمان
periods زمان
period زمان
clocks زمان ها
timepiece زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
term زمان
timed زمان
tempos زمان
time زمان
passtime زمان گذارستون
compile time زمان کامپایل
compilation time زمان کامپایل
turnaround time زمان برگشت
cycle time زمان سیکل
cycle time زمان دوره
coking time زمان کک سازی
pt زمان گذشته
decay time زمان اضمحلال
transfer time زمان انتقال
turnaround time زمان گردش
turn around time زمان برگشت
training time زمان تمرین
clocked با سنجش زمان
dead time زمان مرده
transit time زمان گذار
universal time زمان عام
transit time زمان عبور
peace time در زمان صلح
peace time زمان صلح
transition time زمان انتقال
dead time زمان گمگشته
transition time زمان تحول
executing زمان اجرا
executes زمان اجرا
prescriptions مرور زمان
cutting time زمان برش
cutting time زمان اصلی
zeitgeist روح زمان
cooling period زمان انتظار
wait time زمان انتظار
word time زمان کلمه
timing زمان احتراق
coking period زمان کک سازی
correlation time زمان همبستگی
waiting time زمان انتظار
orthogenesis جبر زمان
timing زمان بندی
timing زمان گیری
decay time زمان تباهی
physiological time زمان فیزیولوژیکی
period of concentration زمان تمرکز
PR زمان حال
prescription مرور زمان
delay time زمان تاخیر
within resonable time طی زمان معقول
connect time زمان اتصال
cycle time زمان تناوب
delay allowance زمان تقسیم
response time زمان واکنش
contemporize هم زمان کردن
variable time زمان متغیر
vicissitudes of time انقلابات زمان
present tense زمان حال
timing زمان سنجی
timming زمان گیری
slack time زمان سکون
searching time زمان جستجو
scheduling queue صف زمان بندی
scheduler زمان بند
association time زمان تداعی
time lag زمان مرده
running time زمان رانش
time lag زمان تاخیر
time lags زمان مرده
time lags زمان تاخیر
seek time زمان پیگرد
local time زمان محلی
sidereal time زمان نجومی
sidereal time زمان ستارههای
whenever هر زمان که هرگاه
base period زمان مبنا
setup time زمان برپایی
setting time زمان گیرش
attack timing زمان بندی تک
seek time زمان پیگردی
run time زمان اجرا
allocated time زمان نامی
rise time زمان خیز
reflex time زمان بازتاب
reference time زمان مرجع
return perion زمان برگشت
recovery time زمان بهبود
activity time زمان هر فعالیت
recurrence interval زمان برگشت
adaptation time زمان انطباق
add time زمان جمع
access time زمان دستیابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com