English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
reaction time زمان عکس العمل
Search result with all words
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
Other Matches
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
commissioning حق العمل
brokerage حق العمل
commissions حق العمل
commission حق العمل
factorage حق العمل
brokage حق العمل
premiums حق العمل
premium حق العمل
commission fee حق العمل
responded عکس العمل
resilient عکس العمل
commissioner حق العمل کار
responds عکس العمل
reactive effect عکس العمل
prompt عکس العمل
prompted عکس العمل
prompts عکس العمل
reactional عکس العمل
commissioners حق العمل کار
reflex force فشارعکس العمل
reactions عکس العمل
respond عکس العمل
reaction عکس العمل
commission agent حق العمل کار
factor حق العمل کار
factors حق العمل کار
factorage حق العمل کاری
rough and ready سریع العمل
reflex force نیروی عکس العمل
reflexes عکس العمل غیرارادی
transfer instruction دستور العمل انتقال
factors حق العمل کار نماینده
rapid سریع العمل چابک
interaction عکس العمل متقابل
reflex عکس العمل غیرارادی
retaliation عکس العمل متقابل
reflexology عکس العمل شناسی
response عکس العمل به دلیلی
commission حق العمل مامور شدن
commissioning حق العمل مامور شدن
reactions انفعال عکس العمل
responses عکس العمل به دلیلی
reaction انفعال عکس العمل
factor حق العمل کار نماینده
repercussion عکس العمل واکنش
commissions حق العمل مامور شدن
pseudoinstruction شبه دستور العمل
on commission بطورحق العمل کاری
latency دوره عکس العمل
reactor عامل عکس العمل
immediate action عکس العمل فوری
background count عکس العمل تشعشع
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
reactors عامل عکس العمل
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
actual instruction دستور العمل واقعی
armature reaction عکس العمل ارمیچر
reaction force نیروی عکس العمل
n address instruction دستور العمل با N نشانی
reaction equation معادله عکس العمل
reaction curve منحنی عکس العمل
returned مراجعت کردن عکس العمل
returns مراجعت کردن عکس العمل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
reacts عکس العمل نشان دادن
return مراجعت کردن عکس العمل
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returning مراجعت کردن عکس العمل
commission حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacted عکس العمل نشان دادن
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
reacting عکس العمل نشان دادن
react عکس العمل نشان دادن
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
present زمان حاضر زمان حال
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
anthropomorphic software نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
away از ان زمان
whene'er هر زمان
cycle time زمان
simultaneously در یک زمان
termed زمان
zeitgeist زمان
thence از ان زمان
term زمان
contemporaneous هم زمان
time of blowing زمان دم
thitherto تا ان زمان
synchronous هم زمان
date زمان
coinstantaneous هم زمان
dates زمان
synchrone هم زمان
cotemporaneous هم زمان
terming زمان
clocks زمان ها
times زمان
tempo زمان
stroked زمان
stroking زمان
timepiece زمان
strokes زمان
clock زمان
stroke زمان
tempos زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
time زمان
time-piece زمان
timed زمان
periods زمان
yet تا ان زمان
time consuming زمان بر
time-consuming زمان بر
period زمان
reference time زمان مرجع
chronoscope زمان نما
spaces زمان کوتاه
chronoscope زمان سنج
reflex time زمان بازتاب
civil time زمان عرفی
whoopee زمان خوشی
relief time زمان استراحت
clk زمان سنج
response time زمان واگنش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com