Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
to fall to the ground
زمین خوردن
to go to grass
زمین خوردن
Search result with all words
bounce
به زمین خوردن و بلند شدن توپ بیس بال
bounced
به زمین خوردن و بلند شدن توپ بیس بال
bounces
به زمین خوردن و بلند شدن توپ بیس بال
chinaman
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
sitzmark
حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
under lay
زیرانداز فرش
[جهت جلوگیری از سر خوردن آن بر روی زمین که معمولا از جنس نمد و یا مشمع می باشد.]
Other Matches
to play a good knife and fork
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
tumbled
غلت خوردن معلق خوردن
tumble
غلت خوردن معلق خوردن
trips
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
لغزش خوردن سکندری خوردن
trip
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles
غلت خوردن معلق خوردن
grog
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
cared
غم خوردن
trundles
غل خوردن
care
غم خوردن
trundled
غل خوردن
hitting
خوردن
abuts
خوردن
corrode
خوردن
corrodes
خوردن
corroding
خوردن
budging
جم خوردن
budges
جم خوردن
corroded
خوردن
budged
جم خوردن
budge
جم خوردن
trundling
غل خوردن
manducate
و خوردن
cares
غم خوردن
to get outside of
خوردن
to go with
خوردن به
to makea meal of
خوردن
to overfeed oneself
پر خوردن
to overload stomach
پر خوردن
to run a
خوردن
to swear by all that is sacred
خوردن
lap vt
خوردن به
eating
خوردن
knock against
خوردن به
glides
سر خوردن
glided
سر خوردن
glide
سر خوردن
buckles
تا خوردن
buckled
تا خوردن
buckle
تا خوردن
to fall aboard
خوردن
to eat into
خوردن
trundle
غل خوردن
gluttonize
پر خوردن
gormandize
پر خوردن
gliding
سر خوردن
abutted
خوردن
abut
خوردن
look back
سر خوردن
slid
سر خوردن
eats
خوردن
eat
خوردن
feed
خوردن
feeds
خوردن
sample
خوردن
sampled
خوردن
to break ones fast
خوردن
to drink water
اب خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
خط خوردن
hits
خوردن
occlude
خوردن
grub
خوردن
hurtling
خوردن
erode
خوردن
erodes
خوردن
butt
خوردن
butted
خوردن
baet
خوردن
butts
خوردن
gluts
پر خوردن
stirred
جم خوردن
glut
پر خوردن
eroding
خوردن
grubbed
خوردن
grubs
خوردن
stirrings
جم خوردن
hurtle
خوردن
stirs
جم خوردن
eroded
خوردن
hit
خوردن
hurtled
خوردن
hurtles
خوردن
stir
جم خوردن
polish off
خوردن
dived
غوطه خوردن
disoriented
بهم خوردن
disorienting
بهم خوردن
lap vt
حزیصانه خوردن
disorients
بهم خوردن
plunge
غوطه خوردن
plunged
غوطه خوردن
laments
تاسف خوردن
messes
غذا خوردن
mess
غذا خوردن
have
دانستن خوردن
having
دانستن خوردن
scrieve
لیز خوردن
vail
بدرد خوردن
plunges
غوطه خوردن
take
خوردن پنداشتن
to trun the corner
پیچ خوردن
to take poison
زهر خوردن
swilling
زود خوردن
lose
شکست خوردن
flunks
شکست خوردن
to lift one's hand
سوگند خوردن
to make a virginia fence
تلوتلو خوردن
to make a slip
لغزش خوردن
flunking
شکست خوردن
flunked
شکست خوردن
flunk
شکست خوردن
wryly
پیچ خوردن
to oversee oneself
لغزش خوردن
swills
زود خوردن
swilled
زود خوردن
disorient
بهم خوردن
to suck milk
شیر خوردن
to take an oath
سوگند خوردن
dive
غوطه خوردن
to refresh oneself
چیزی خوردن
to receive a wound
زخم خوردن
dined
ناهار خوردن
to oversee oneself
فریب خوردن
swill
زود خوردن
wry
پیچ خوردن
knock together
بهم خوردن
To receive a blow.
ضربه خوردن
buckled
چین خوردن
loses
شکست خوردن
buckles
چین خوردن
swabs
تاب خوردن
swab
تاب خوردن
oath
قسم خوردن
wangling
تلولو خوردن
wangles
تلولو خوردن
wrench
پیچ خوردن
wrenched
پیچ خوردن
wrenches
پیچ خوردن
sways
تاب خوردن
wangled
تلولو خوردن
roll out
سر خوردن هواپیما
buckle
چین خوردن
To eat ones fI'll.
سیر خوردن
To fall head first .
با سر بزمین خوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com