English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
Other Matches
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
freezing mixture نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
dimity دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
gantline رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
stall feed در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stayed سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
carry light نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
batten قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
battens قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
catenary شکم دادگی زنجیر یا سیم انحنای زنجیر
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sprocket قاب زنجیر یاچرخ زنجیر
hackery ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
hack hammer چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
dinner wagon میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
matrass شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
restiform طنابی
stringed طنابی
spy upon پاییدن
watch پاییدن
stags پاییدن
to keep a look پاییدن
watching پاییدن
to keep an eyes on پاییدن
stag پاییدن
watched پاییدن
keep watch پاییدن
watches پاییدن
cringle حلقه طنابی
rope ladders نردبان طنابی
ratlin پله طنابی
manrope دستگیر طنابی
ropy طنابی شکل
rope ladder نردبان طنابی
jacob's ladder پله طنابی
marline tie گره طنابی
surveillance پاییدن مبصری
eye دیدن پاییدن
eying دیدن پاییدن
eyeing دیدن پاییدن
eyes دیدن پاییدن
to look sharp خوب پاییدن
ratline نردبان طنابی کشتی
guards پاییدن پاسداری کردن
eyes in the back of one's head <idiom> چهار چشمی پاییدن
guarding پاییدن پاسداری کردن
guard پاییدن پاسداری کردن
lookouts مراقبت عمل پاییدن
to look a bout اطراف کار را پاییدن
lookout مراقبت عمل پاییدن
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
invigilated شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilation پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
invigilate شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilating شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
buntline طنابی که بپای بادبان بسته میشود
hawser bend گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
To be all eyes. To watch like a hawk. چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
paracelling کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
rue raddy تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
retention نگهداشتن
preserve نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
saves نگهداشتن
saved نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
save نگهداشتن
imprison نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
retained نگهداشتن
reserves نگهداشتن
reserve نگهداشتن
reserving نگهداشتن
retain نگهداشتن
retaining نگهداشتن
retains نگهداشتن
preserves نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
sustain نگهداشتن
hold نگهداشتن
holds نگهداشتن
sustains نگهداشتن
bate نگهداشتن
sustained نگهداشتن
preserving نگهداشتن
hold on نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
chin زیرچانه نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
snub نگهداشتن طناب
preserves باقی نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
snubs نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
lock محکم نگهداشتن
secure محکم نگهداشتن
locks محکم نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
station keeping در خط نگهداشتن ناو
have custody of امانت نگهداشتن
fid بامیله نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
snubbed نگهداشتن طناب
chains زنجیر
chainless بی زنجیر
manacling زنجیر
chain gang هم زنجیر
curbing زنجیر
chains :زنجیر
chain زنجیر
curbed زنجیر
manacles زنجیر
curb زنجیر
fetter زنجیر
curbs زنجیر
fettered زنجیر
fettering زنجیر
fetters زنجیر
chain زنجیر
line of skirmishers خط زنجیر
toll bar زنجیر
bond زنجیر
gyve غل و زنجیر پا
barrel زنجیر
manacle زنجیر
barrels زنجیر
linkwork زنجیر
catena زنجیر
manacled زنجیر
slings زنجیر
sling زنجیر
slinging زنجیر
floats روی اب نگهداشتن شناور
restrain نگهداشتن مهار کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
locked up زیر قفل نگهداشتن
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
restraining نگهداشتن مهار کردن
floated روی اب نگهداشتن شناور
restrains نگهداشتن مهار کردن
surges تحت کشش نگهداشتن
surged تحت کشش نگهداشتن
surge تحت کشش نگهداشتن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
float روی اب نگهداشتن شناور
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
l support نگهداشتن بصورت زاویه
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com