Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
house of d.
زندان موقتی
Other Matches
slumped
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
breakaway
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
extemporaneous
موقتی
adinterim
موقتی
provisionary
موقتی
pro forma
موقتی
treadway
پل موقتی
flying bridge
پل موقتی
provisional
<adj.>
موقتی
makeshift
<adj.>
موقتی
tentative
<adj.>
موقتی
intrim
موقتی
jackleg
موقتی
provisory
<adj.>
موقتی
make-shift
<adj.>
موقتی
temporary
<adj.>
موقتی
interim
موقتی
gleams
تظاهر موقتی
gleamed
تظاهر موقتی
temporal
موقتی زودگذرفانی
gleam
تظاهر موقتی
gleaming
تظاهر موقتی
sojourner
ساکن موقتی
temporary income
درامد موقتی
scratch file
فایل موقتی
barricading
سنگربندی موقتی
barricades
سنگربندی موقتی
barricaded
سنگربندی موقتی
temporary storage
انباره موقتی
temporary gauge
اشل موقتی
barricade
سنگربندی موقتی
scrip
رسید موقتی
temporariness
موقتی بودن
sojourn
اقامت موقتی
bivouacs
اردوگاه موقتی
non-resident
مقیم موقتی
bivouacs
اردوی موقتی
bivouacking
اردوگاه موقتی
bivouacking
اردوی موقتی
bivouacked
اردوگاه موقتی
bivouacked
اردوی موقتی
bivouac
اردوگاه موقتی
temporary structures
ساختمانهای موقتی
dugouts
پناهگاه موقتی
sojourns
اقامت موقتی
temporary error
خطای موقتی
palliatives
مسکن موقتی
palliative
مسکن موقتی
non-residents
مقیم موقتی
dugout
پناهگاه موقتی
bivouac
اردوی موقتی
sojoiurn
اقامت موقتی
phantom tumour
برامدگی موقتی
faddle
سرگرمی موقتی
floating bridge
پل متحرک موقتی
non resident
مقیم موقتی
make do
چاره موقتی
baste
کوک موقتی
funk hole
پناهگاه موقتی
bastes
کوک موقتی
phantom tumour
باد موقتی
basted
کوک موقتی
adjournments
تعطیل موقتی
adjournment
تعطیل موقتی
make shift construction
طرح موقتی
corners
انحصار موقتی
coalitions
اتحاد موقتی
coalition
اتحاد موقتی
provisionality
جنبه موقتی
provisionality
موقتی بودن
cornering
انحصار موقتی
corner
انحصار موقتی
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
temporary data set
مجموعه داده موقتی
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
interim certificates
سند قرضه موقتی
dump
انبار موقتی اشغالدان
frame
هیکل حالت موقتی
jury sturt
پایه اضافی یا موقتی
interregnums
دوره حکومت موقتی
interim dividend
سود سهام موقتی
interim dividend
سود موقتی سهام
interregnum
دوره حکومت موقتی
recesses
تعطیل موقتی تنفس
recess
تعطیل موقتی تنفس
interrex
رئیس حکومت موقتی
interlocutory
موقتی غیر قطعی
brainstorm
اشفتگی فکری موقتی
stop gap
وسیله یا چاره موقتی
booths
پاسگاه یادکه موقتی
gasoline dump
مخزن موقتی بنزین
casual uplift
بالا رفتن موقتی
casual uplift
بالا بردن موقتی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
interregna
دوره حکومت موقتی
brainstorms
اشفتگی فکری موقتی
booth
پاسگاه یادکه موقتی
calaboose
زندان
hothouse
زندان
hothouses
زندان
bridewell
زندان
qoud
زندان
quod
زندان
presidio
زندان
pokey
زندان
dungeons
زندان
gaol
زندان
hoosegow
زندان
house of correction
زندان
gaoling
زندان
jailing
زندان
jails
زندان
prison
زندان
jailed
زندان
gaols
زندان
jail
زندان
gaoled
زندان
prisons
زندان
tollbooth
زندان
tolbooth
زندان
imprisonment
زندان
grate
زندان
grated
زندان
grates
زندان
slammer
زندان
dungeon
زندان
put someone up
به کسی بطور موقتی جا دادن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
epaulement
استحکام موقتی جناحی مترس
hoardings
جمع اوری دیوار موقتی
makeshift
چاره موقتی ادم رذل
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
hoarding
جمع اوری دیوار موقتی
maximum security prison
زندان فوق امنیتی
to cage up
در زندان افکندن
penology
اداره زندان
to serve time
در زندان بسربردن
prison camp
زندان صحرایی
sweatbox
زندان مجرد
prison camps
زندان صحرایی
state prison
زندان دولتی
state prison
زندان ایالتی
solitary confinement
زندان انفرادی
solitary confinement
زندان مجرد
serve time
در زندان به سر بردن
life sentence
حکم زندان
put in jail
به زندان انداختن
put in jail
در زندان افکندن
prison breaking
زندان گریزی
prison breaker
زندان گریز
to break the prison
گریختن از زندان
ward
سلول زندان
lockup
زندان کردن
lockups
زندان کردن
incarcerate
در زندان نهادن
incarcerated
در زندان نهادن
incarcerates
در زندان نهادن
incarcerating
در زندان نهادن
warden
رئیس زندان
wardens
رئیس زندان
confinement
زندان بودن
confinement facility
تاسیسات زندان
can
زندان کردن
canning
زندان کردن
cans
زندان کردن
imprisons
زندان کردن
imprisoning
زندان کردن
imprison
زندان کردن
wards
سلول زندان
jailbreak
فرار از زندان
jailbreaks
فرار از زندان
cell
زندان تکی
cell
زندان انفرادی
cells
زندان انفرادی
prison
وابسته به زندان
prison
زندان کردن
prisons
وابسته به زندان
cells
زندان تکی
prisons
زندان کردن
black holes
زندان تاریک
disciplinary segregation
زندان انضباطی
dunggeon
زندان زیرزمین
from out the prison
از توی زندان
bagnio
زندان شرقی
close confinement
زندان انفرادی
black hole
زندان تاریک
disprison
از زندان دراوردن
disciplinary barracks
زندان انضباطی
disciplinary barracks
زندان دژبان
corners
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی
[پزشکی]
cornering
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
assembly of notables
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
jug
زندان
[اصطلاح روزمره]
clink
زندان
[اصطلاح روزمره]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com