Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
Other Matches
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
adds
زیادکردن
augment
زیادکردن
augmented
زیادکردن
augmenting
زیادکردن
augments
زیادکردن
adding
زیادکردن
boost
زیادکردن
boosted
زیادکردن
boosting
زیادکردن
boosts
زیادکردن
enhance
زیادکردن بلندکردن
enhancing
زیادکردن بلندکردن
enhances
زیادکردن بلندکردن
enhanced
زیادکردن بلندکردن
raises
زیادکردن ترقی دادن
raise
زیادکردن ترقی دادن
zoomed
فاصله عدسی را کم و زیادکردن
zoom
فاصله عدسی را کم و زیادکردن
zooms
فاصله عدسی را کم و زیادکردن
armless
بی اسلحه
weapons
اسلحه
weapon
اسلحه
bare handed
بی اسلحه
unarmed
بی اسلحه
stoppage
گیر در اسلحه
armoury
اسلحه خانه
arm of precision
اسلحه دقیق
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
armoury
اسلحه قوزخانه
holster
جلد اسلحه
weapon
اسلحه حربه
weapons
اسلحه حربه
holsters
جلد اسلحه
armouries
اسلحه قوزخانه
stoppages
گیر در اسلحه
armouries
اسلحه خانه
armorer
اسلحه ساز
side arms
اسلحه کمری
single shot
اسلحه تک تیر
weaponary
مربوط به اسلحه
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
Elaborate
اسلحه بزرگ
side arm
اسلحه کمری
shooting iron
اسلحه گرم
safety lock
ضامن اسلحه
armory
اسلحه خانه
armourer
اسلحه ساز
cold steel
اسلحه سرد
d. armour
اسلحه دفاع
repeating firearm
اسلحه خودکار
fire arms
اسلحه ی گرم
heavy armed
سنگین اسلحه
light armed
سبک اسلحه
maximum range
بردنهایی اسلحه
trigger
ماشه اسلحه
misfire
گیرکردن اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
misfires
گیرکردن اسلحه
weaponry
اسلحه سازی
triggered
ماشه اسلحه
firearm
اسلحه گرم
triggers
ماشه اسلحه
pieces
اسلحه گرم
piece
اسلحه گرم
firearms
اسلحه گرم
thumbs
شستی اسلحه
thumbing
شستی اسلحه
thumbed
شستی اسلحه
thumb
شستی اسلحه
arm
اسلحه گرم
ordnance
اسلحه ومهمات
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
velite
سرباز سبک اسلحه
missile
اسلحه پرتاب کردنی
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
light infantry
پیاده سبک اسلحه
to sight gun
نشان کردن اسلحه
stock
دسته ابزار و اسلحه
armory
کارخانهء اسلحه سازی
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
muzzle
دهانه لوله اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
magazines
مخزن خشاب اسلحه
magazine
مخزن خشاب اسلحه
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
hold up
با اسلحه سرقت کردن
popper
اسلحه صدا دار
ranging
تنظیم کردن اسلحه
armorer
نگهبان اسلحه زراد
poppers
اسلحه صدا دار
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
karate
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
flatling
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatlings
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
judo
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
contraband of war
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk
[a person]
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training
اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop
ضامن اسلحه گیره ضامن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com