Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
bandit
سارق مسلح
bandits
سارق مسلح
Search result with all words
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
Other Matches
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
thieves
سارق
kidnappers
سارق
robbers
سارق
robber
سارق
thief
سارق
kidnapper
سارق
burglar
سارق منازل
plagiarist
سارق ادبی
burglars
سارق منازل
The thief surrender himself to the police.
سارق خود را تسلیم پلیس کرد
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
waifs
اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
theft bote
استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
in arms
مسلح
ripe
مسلح
ripest
مسلح
armoured
مسلح
riper
مسلح
armor bearer
مسلح
flattest
مسلح
flat
مسلح
mailed
مسلح
armed
مسلح
weaponed
مسلح
reinforced
مسلح
armed to the teeth
کاملا` مسلح
weapon
مسلح کردن
cocks
مسلح کردن
weapon
مسلح شده
armed mine
مین مسلح
armed guard
گارد مسلح
weapons
مسلح کردن
armed ammunition
مهمات مسلح
activated mine
مین مسلح
weapons
مسلح شده
armed peace
صلح مسلح
armement
مسلح کردن
armored cable
کابل مسلح
to take up arms
مسلح شدن
gunship
هلیکوپتر مسلح
to carry a weapon
مسلح بودن
service component
نیروی مسلح
reinforced coating
اندود مسلح
enarm
مسلح کردن
ferroconcrete
بتون مسلح
heavily armed
کاملا مسلح
ice crete
بتون مسلح
mailed fist
نیروی مسلح
to be packing
[heat]
[colloquial]
مسلح بودن
pistoleer
مسلح به طپانچه
poised mine
مین مسلح
privateer
کشتی مسلح
reenforce
مسلح کردن
reinforced coat
اندود مسلح
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
arming
مسلح کردن
forces
مسلح کردن
forcing
مسلح کردن
arm
مسلح کردن
ripest
مسلح شدن
riper
مسلح شدن
ripe
مسلح شدن
equip
مسلح کردن
equipping
مسلح کردن
equips
مسلح کردن
reinforce
مسلح کردن
reinforces
مسلح کردن
arming
مسلح شدن
services
نیروهای مسلح
force
مسلح کردن
cocking
مسلح کردن
cock
مسلح کردن
reinforced concrete
بتن مسلح
reinforced concrete
بتون مسلح
unarmed
غیر مسلح
armed
مسلح شده
banditry
سرقت مسلح
armed forces
نیروهای مسلح
forearm
از پیش مسلح کردن
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
deactivates
غیر مسلح کردن
forearms
از پیش مسلح کردن
deactivating
غیر مسلح کردن
gun moll
معشوقه دزد مسلح
deactivated
غیر مسلح کردن
deactivate
غیر مسلح کردن
reinforced concrete facing
پرده بتن مسلح
sword arm
دست مسلح شمشیرباز
disarmament
غیر مسلح کردن
unarm
غیر مسلح کردن
up in arms
مسلح واماده جنگ
delay arming
مسلح کننده تاخیری
arming wire
سیم مسلح کننده
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
arming vane
پروانه مسلح کننده
arming system
دستگاه مسلح کننده
arming system
سیستم مسلح کننده
arming range
برد مسلح شدن
rearmament
دوباره مسلح شدن
armed mine
مین مسلح شده
disarm
غیر مسلح کردن
actuated mine
مین مسلح شده
disarms
غیر مسلح کردن
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
actuator
دستگاه مسلح کننده
disarmed
غیر مسلح کردن
actuate
مسلح کردن مین
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
rearms
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearm
دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane
پرده بتن مسلح نما
arming range
مسافت مسلح شدن گلوله
arming vane
پروانه مسلح کننده بمب
uncharged
غیر مسلح شارژ نشده
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
heavily armed
مسلح به جنگ افزار سنگین
cocking circuit
مدار مسلح کننده مین
fitted mine
مین مسلح اماده به کار
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hat
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
icing
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hats
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor
مسلح کردن زره پوش کردن
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com