English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
needle ستون هرمی شکل
needled ستون هرمی شکل
needles ستون هرمی شکل
needling ستون هرمی شکل
Search result with all words
obelisk ستون هرمی شکل سنگی
obelisks ستون هرمی شکل سنگی
aguilla [ستون هرمی شکل سنگی]
Other Matches
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
bipyramidal دو هرمی
pyramidical هرمی
pyramidic هرمی
pyramidal هرمی
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
pyramidalization هرمی شدن
pyramidal area ناحیه هرمی
pyramidal structure ساختار هرمی
pyramidal tracts رشتههای هرمی
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
extrapyramidal system دستگاه برون هرمی
acrocephalia جمجمهء هرمی شکل
acrocephaly جمجمهء هرمی شکل
trigonal bipyramid دو هرمی مثلث القاعده
hollow square [گچ بری هرمی رومی]
acrocephalic دارای جمجمهء هرمی شکل
extrapyramidal motor system دستگاه حرکتی برون هرمی
trigonal bipyramidal molecule مولکول دو هرمی مثلث القاعده
square pyramidal molecule مولکول هرمی مربع القاعده
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post از این ستون بان ستون
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
zikkurat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
ziggurat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zikyrat برج بلند و طبقهء هرمی شکل پلکان دار
zoisite دارای بلورهای هرمی شکل مرکب از سلیکات قلیایی وا لومینیومی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
pyramiding سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
piled ستون ستون لنگرگاه
pile ستون ستون لنگرگاه
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
columns ستون ها
column ستون
file ستون
overhead سر ستون
indian file ستون یک
column ستون
filed ستون
indian or single file ستون یک
column base ته ستون
pillar ستون
struts ستون
shafts ستون
shaft ستون
stud ستون
piled ستون
piled ستون پل
pile ستون
columnar در ستون ها
pile ستون پل
plinths ته ستون
plinth ته ستون
beams ستون
acantha ستون
pillars ستون
fasciculus gracilis ستون گل
beam ستون
column by column ستون به ستون
columns ستون
stanchion ستون
acroter پا ستون
acroterion پا ستون
acroterium پا ستون
astylar بی ستون
army corpa ستون
post- ستون
strut ستون
piers ستون
strutted ستون
single file به ستون یک
single file ستون یک
jamb ستون
jambs ستون
pier ستون
posted ستون
post ستون
bars ستون
stapling ستون
escape ستون
stapled ستون
hypophyge پا ستون
cantilever bridge ستون پل
bar ستون
staple ستون
posts ستون
card column ستون کارت
column gap شکاف ستون
buckstay ستون انکر
column head بار ستون
close column ستون بسته
airmobile column ستون هوارو
air movement column ستون هوایی
colonnades ستون بندی
closed file ستون بسته
column formation آرایش ستون
architrave گچبری سر ستون
column cover پوشش ستون
column base پایه ستون
close column ستون جمع
baluster ستون نرده
bar sight ستون درجه
arc boutant ستون قوسی
an engaged column نیم ستون
colonnette ستون کوچک
colonnette ستون فرعی
absorption column ستون جذب
chapiter تاج ستون
absorbing column ستون جذب
chromatographic column ستون کروماتوگرافی
column of riflemen ستون تفنگداران
conge [بالشتکی سر ستون]
colonnette ستون تزئینی
applied توکار ستون
vigreaux cloumn ستون ویگرو
vertebral column ستون مهره
vertebral column ستون فقرات
stylar ستون وار
streeing column ستون فرمان
storming column ستون حمله
stelar ستون دار
stelar ستون وار
single file یک ردیف ستون
route column ستون راه
route column ستون راهپیمایی
rachis ستون فقرات
principal balustre زیر ستون
positive column ستون مثبت
cora [ستون پیکر زن]
advertising column ستون آگهی
advertising pillar ستون آگهی
jamb-shaft میله ستون
jamb-shaft ستون فرعی
isoculculating column دسته ستون
half-column نیمه ستون
gaine پایه ستون
estipite نیم ستون
entasis [برآمدگی در ستون ها]
die ازاره ستون
detached ستون مستقل
detached ستون مجزا
semi-column نیم ستون
pillar post of battery ستون باتری
pillar of the faith ستون دین
pile foundation فونداسیون ستون
foot block بالشتک ستون
fifth cloumn ستون پنجم
fasciculus gracilis ستون باریک
fasciculus cuneatus ستون بورداخ
engaged column ستون مقید
engaged column نیم ستون
echellon ستون پله
demand side ستون تقاضا
demicolumn نیم ستون
debit side ستون بدهکار
composite column ستون مرکب
comment column ستون توضیحی
columniform ستون مانند
columniation ستون بندی
columned ستون دار
columnar ستون دار
footstall ازاره یا ته ستون
footstall پایه ستون
pilaster ستون نما
packed column ستون پر شده
opem column ستون باز
mercury column ستون جیوه
march column ستون راهپیمایی
main column ستون اصلی
longeron ستون طولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com