English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English Persian
chairlift سردست بلند کردن
chairlifts سردست بلند کردن
Other Matches
sleeves سردست
sleeve سردست
cufflinks دکمهی سردست
cuffing دکمه سردست
cufflink دکمهی سردست
cuffs دکمه سردست
chevrons یراق سردست
chevron یراق سردست
sleeve روپوش سردست
sleeves روپوش سردست
cuff دکمه سردست
sleeve emblem علامت سردست
shoulder گوشت سردست
cuffed دکمه سردست
cuffed سردست پیراهن مردانه
cuff سردست پیراهن مردانه
cuffs سردست پیراهن مردانه
cuffing سردست پیراهن مردانه
stud دکمه سردست دسته
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
erects بلند کردن
heave بلند کردن
heaved بلند کردن
hoisted بلند کردن
heightening بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
hoists بلند کردن
hoist بلند کردن
elevates بلند کردن
erected بلند کردن
erect بلند کردن
erecting بلند کردن
heists بلند کردن
heist بلند کردن
heighten بلند کردن
heightened بلند کردن
elevate بلند کردن
throw up بلند کردن
elevating بلند کردن
lift بلند کردن
lifts بلند کردن
lifted بلند کردن
lifting بلند کردن
upraise بلند کردن
to throw up بلند کردن
walk off with بلند کردن
exalts بلند کردن
exalting بلند کردن
exalt بلند کردن
heightens بلند کردن
craning وسیله بلند کردن
cranes وسیله بلند کردن
steals بلند کردن چیزی
craned وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
steal بلند کردن چیزی
hoists وسیله بلند کردن
lift fire بلند کردن اتش
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
hoist وسیله بلند کردن
soar بلند پروازی کردن
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
hoisted وسیله بلند کردن
soars بلند پروازی کردن
soared بلند پروازی کردن
banks کپه کردن بلند شدن
harangues باصدای بلند نطق کردن
hoists بلند کردن وسایل سنگین
haranguing باصدای بلند نطق کردن
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
vociferate با صدای بلند ادا کردن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
bank کپه کردن بلند شدن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
harangued باصدای بلند نطق کردن
harangue باصدای بلند نطق کردن
to make a dust گردو خاک بلند کردن
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
to put forth بلند کردن نمایش دادن
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
levers اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clear دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
pries بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pried بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pry بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
mouth filling بلند
tall قد بلند
tall بلند
upland بلند
skyscraper بلند
taller بلند
eminent بلند
skyscrapers بلند
taller قد بلند
tallest بلند
tallest قد بلند
soaring بلند
pointers خط کش بلند
fortes بلند
loftily بلند
grandiose بلند
vociferous بلند
uplands بلند
aloud بلند
forte بلند
loudly بلند
highfalutin بلند
loudspeaker بلند گو
highs بلند
high grown بلند قد
highest بلند
willowy بلند
high بلند
pointer خط کش بلند
lengthwise بلند
eton collan بلند
high (1 9 to 36) بلند
longs بلند
megaphone بلند گو
long بلند
amplifiers بلند گو
amplifier بلند گو
longed بلند
talll قد بلند
legged پا بلند
talll بلند
megaphones بلند گو
long- بلند
longest بلند
longer بلند
rumbustious بلند
loud speaker بلند گو
towering بلند
long splice پیوند بلند
long term بلند مدت
tore علف بلند
long robe ردای بلند
long run بلند مدت
high rise block ساختمان بلند
high pass پاس بلند
high hurle مانع بلند
anchor at short stay لنگر بلند
high hat کلاه بلند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com