Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English
Persian
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
Other Matches
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
hash
ریزه ریزه کردن
frosty
بسیارسردپوشیده ازشبنم یخ زده
frosted
سرمازده
frost bitten
سرمازده
chilblain
سرمازده
chilblains
سرمازده
kibed
سرمازده
trench foot
پای سرمازده
frozen
سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
mammock
ریزه کردن قطعه کردن
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
mammock
ریزه
shiver
ریزه
shivered
ریزه
teeniest
ریزه
teenier
ریزه
orts
ریزه
particles
ریزه
teeny
ریزه
shivering
ریزه
detritus
ریزه
tiny
ریزه
tiniest
ریزه
bit
ریزه
mote
ریزه
tinier
ریزه
tiddlier
ریزه
mince
ریزه
minces
ریزه
bits
ریزه
particle
ریزه
tiddly
ریزه
tiddliest
ریزه
Lilliputian
ریزه اندام
chip
ژتن ریزه
quenelle
کوفته ریزه
calion
سنگ ریزه
calyon
سنگ ریزه
sabulous
دارای شن ریزه
subdivision
بخش ریزه
petite
ریزه اندام
fallout
ریزه پرتوزا
puny
ریزه اندام
elegance
ریزه کاری
chips
ژتن ریزه
subdivisions
بخش ریزه
sherd
حزف ریزه
grit blasting
سنگ ریزه
pores
ریزه سوراخ
to stab in the back
ریزه خوانی
noil
پشم ریزه
snow flake
برف ریزه
gleanings
ریزه باقی
gleanings
ریزه فراری
animalculum
جانور ریزه
animalcule
جانوار ریزه
gleaner
ریزه خور
spillikin
ریزه استخوان
detailing
ریزه کاری
snowflakes
برف ریزه
snowflake
برف ریزه
pore
ریزه سوراخ
atomic fallout
ریزه پرتوزا
radioactive fallout
ریزه پرتوزا
delicacy of touch
ریزه کاری
fal lal
ریزه کاری
detail
ریزه کاری
midget
ریز اندام ریزه
bead
کوچک و لاغر ریزه
hoarfrost
سرما ریزه پژه
beads
کوچک و لاغر ریزه
gravelly
دارای سنگ ریزه
rime
سرما ریزه پله
detail drawing
نقشه ریزه کاری
statuettes
تندیس ریزه اندام
statuette
تندیس ریزه اندام
midgets
ریز اندام ریزه
intricacy
تودرتویی ریزه کاری
intricacies
تودرتویی ریزه کاری
phagotroph
ریزه پرواره بیگانه خوار
raggle
یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
foofaraw
ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
spall
سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
privates
پوشیده
furriest
خز پوشیده
dressed
پوشیده
inapparent
پوشیده
shaded
پوشیده
larvated
پوشیده
covert
پوشیده
furry
خز پوشیده
crypto
پوشیده
latent
پوشیده
occult
پوشیده
veiled
پوشیده
painted
پوشیده
private
پوشیده
overcast
پوشیده
recondite
پوشیده
florid
پوشیده از گل
defilade
پوشیده
feathered
پوشیده
crested
پوشیده
impenetrable
پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
stubbly
پوشیده از کاهبن
covered space
فضای پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
covered position
موضع پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
plumbeous
پوشیده از سرب
robed in bleck
سیاه پوشیده
solvated
حلال پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
verrucose
پوشیده از گندمه
concealed
پوشیده شده
defiladed area
منطقه پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
beetles
پوشیده شدن
cryptical
پوشیده مرموز
cloudy
پوشیده از ابر
beetle
پوشیده شدن
cryptogenous
پوشیده سبب
grassy
پوشیده از چمن
cryptonimous
پوشیده نام
cryptonym
نام پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
storehouse
انبار سر پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
bosky
پوشیده ازبیشه
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
blotchy
پوشیده از لکه
feathery
پوشیده ازپر
snowy
پوشیده از برف
glace
پوشیده ازشکر
shrubby
پوشیده از بوته
scanned image
تصویر پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
habilitate
لباس پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
mystic sense
معنی پوشیده
snow clad
برف پوشیده
uncovered
غیر پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
ivied
پوشیده از پاپیتال
shod
کفش پوشیده
woody
چوبی پوشیده از چوب
bushed
ازبوته پوشیده شده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
rich clad
جامه فاخر پوشیده
incog
پوشیده بانام عوضی
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
in mourning
جامه ماتم پوشیده
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
he wears black
سیاه پوشیده است
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
covered approach
راه نفوذی پوشیده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com