Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
induced investment
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
Other Matches
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
capitalized value
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
supply price of capital
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
autonomous investment
سرمایه مستقل از درامد ملی
enterprise
سرمایه گذاری
invest
سرمایه گذاری
capitalization
سرمایه گذاری
finance
سرمایه گذاری
financed
سرمایه گذاری
finances
سرمایه گذاری
invests
سرمایه گذاری
financing
سرمایه گذاری
invested
سرمایه گذاری
investing
سرمایه گذاری
investment
سرمایه گذاری
investments
سرمایه گذاری
enterprises
سرمایه گذاری
rate of investment
نرخ سرمایه گذاری
invested
سرمایه گذاری کردن
deposit
سرمایه گذاری کردن
invests
سرمایه گذاری کردن
social investment
سرمایه گذاری اجتماعی
deposits
سرمایه گذاری کردن
joint venture
سرمایه گذاری مشترک
investing
سرمایه گذاری کردن
malinvestment
سرمایه گذاری نامناسب
induced investment
سرمایه گذاری القائی
autonomous investment
سرمایه گذاری مستقل
investment plan
برنامه سرمایه گذاری
investment opportunities
امکانات سرمایه گذاری
joint adventure
سرمایه گذاری مشترک
investment mulliplier
ضریب سرمایه گذاری
investment institutions
موسسات سرمایه گذاری
yield of invested capital
بازده سرمایه گذاری
investment function
تابع سرمایه گذاری
investment cost
هزینه سرمایه گذاری
investment banks
بانکهای سرمایه گذاری
share holding
سرمایه گذاری در سهام
industrial investment
سرمایه گذاری صنعتی
net investment
سرمایه گذاری خالص
capital output ratio
ضریب سرمایه گذاری
replacement investment
سرمایه گذاری جانشینی
opportunity to invest
فرصت سرمایه گذاری
foreign investment
سرمایه گذاری خارجی
capital investment
سرمایه گذاری ثابت
capital outlay
ارزش سرمایه گذاری
national investment
سرمایه گذاری ملی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
overinvestment
سرمایه گذاری بیش از حد
primary investment
سرمایه گذاری اولیه
financial investment
سرمایه گذاری مالی
funded
سرمایه گذاری کردن
over investment
سرمایه گذاری بیش از حد
fixed investment
سرمایه گذاری ثابت
gross investment
سرمایه گذاری ناخالص
invest
سرمایه گذاری کردن
fund
سرمایه گذاری کردن
propensity to invest
گرایش به سرمایه گذاری
reinvestment
سرمایه گذاری مجدد
capital program
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
overcapitalize
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
useful life of an investment
عمر مفیع یک سرمایه گذاری
net foreign investment
خالص سرمایه گذاری خارجی
net fixed investment
سرمایه گذاری ثابت خالص
investments
مبلغ سرمایه گذاری شده
investment
مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize
سرمایه گذاری مجدد کردن
margin efficiency of investment
بازده نهایی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment
کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal propensity to invest
میل نهائی به سرمایه گذاری
intended investment
سرمایه گذاری مورد انتظار
investiture
سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures
سرمایه گذاری دادن امتیاز
deeping of capital
پایه گذاری اساسی سرمایه
holding company
شرکت سرمایه گذاری درسهام
international investment
سرمایه گذاری بین المللی
holding company
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investment in human capital
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investment multiplier
ضریب فزاینده سرمایه گذاری
outlay
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
marginal efficiency of investment schedu
نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
don't put all your eggs in one basket
<idiom>
[تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
planned investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
investments
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment
مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings.
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you?
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
plow back
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
quantum
بسته دادهای که نامش از سیگنال مقدار گذاری شده باشد
pools
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
dongle
مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
voicing
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voices
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
chequered
دارای تحولات
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
morphology
تاریخ تحولات لغوی
cataclysms
تحولات ناگهانی وعمده
meteorology
مبحث تحولات جوی
diastrophism
تحولات ارضی زمین
diastrophic
مربوط به تحولات زمین
cataclysm
تحولات ناگهانی وعمده
capital consumption allowance
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
engram
تحولات دائمی هسته سلول
macroevoluyion
تحولات عظیم سیر تکامل
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
financier
سرمایه دار سرمایه گذار
financiers
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
transaction code
کد تغییرات
variation
تغییرات
variations
تغییرات
oscilliations
تغییرات
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
depth varies
عمق تغییرات
calculus of variations
حساب تغییرات
output variability
تغییرات تولید
lateral shifts
تغییرات عرضی
lateral shifts
تغییرات جانبی
calculation variation
انالیز تغییرات
incrementally
تغییرات پلهای
deflection shift
تغییرات انحراف
seasonal variations
تغییرات فصلی
coefficient of variation
ضریب تغییرات
flux and reflux
تغییرات زمانه
range
دامه تغییرات
range
دامنه تغییرات
ranges
دامنه تغییرات
ranged
دامه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
physical change
تغییرات فیزیکی
isothermal change
تغییرات هم دما
chance variations
تغییرات تصادفی
f. and reflux
تغییرات روزگار
tolerance
دامنه تغییرات
rate of changes
نرخ تغییرات
quantitative changes
تغییرات کمی
qualitative changes
تغییرات کیفی
tolerances
دامنه تغییرات
ranged
دامنه تغییرات
flux
تغییرات پی در پی جریان
transaction file
فایل تغییرات
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
social changes
تغییرات اجتماعی
taste changes
تغییرات سلیقه
technological changes
تغییرات فنی
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
flux
گداز تغییرات پی درپی
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com