Dictiornary-Farsi | سلسله مراتب عادتهای هم خانواده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (6 milliseconds)

English	Persian
habit family hierarchy	سلسله مراتب عادتهای هم خانواده


Other Matches

command channels	سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
hierachy	سلسله مراتب
sequences	سلسله مراتب
channel	سلسله مراتب
channeled	سلسله مراتب
channels	سلسله مراتب
channelled	سلسله مراتب
channeling	سلسله مراتب
hierarchy	سلسله مراتب
pecking order	سلسله مراتب
chain of command	سلسله مراتب
hierarchies	سلسله مراتب
sequence	سلسله مراتب
heavenly hierarchy	سلسله مراتب فرشتگان
memory hierarchy	سلسله مراتب حافظه
hierarchism	اصول سلسله مراتب
military channel	سلسله مراتب نظامی
occupational hierarchy	سلسله مراتب شغلی
data hierarchy	سلسله مراتب داده ها
chain of command	سلسله مراتب فرماندهی
thearchy	سلسله مراتب خدایان
control hierarchy	سلسله مراتب کنترل
cryptochannel	سلسله مراتب رمز
response hierarchy	سلسله مراتب پاسخ
request mast	از طریق سلسله مراتب
hierarchy of needs	سلسله مراتب نیازها
chains	سلسله سلسله مراتب
chain	سلسله سلسله مراتب
hierarchic	وابسته به سلسله مراتب وریاست
pecking order	سلسله مراتب دانه چینی
request mast	گزارش از طریق سلسله مراتب
echelons	ستون طبقه سلسله مراتب
echelon	ستون طبقه سلسله مراتب
exempted station	یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
rank and file	صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
study habits	عادتهای مطالعه
he is a man of queer habits	مردی است دارای عادتهای غریب
rule the roost <idiom>	عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
ghaut	سلسله سلسله کوه
infinitely	به مراتب
hiearchic	مراتب
theholy orders	مراتب روحانیون
at best	منتهای مراتب
the above was a summary	مراتب فوق
supramundane	ماورای مراتب دنیوی
data hierarchy	سلسه مراتب داده ها
supemundane	فوق مراتب دنیوی
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
ranked	طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank	طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks	طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish.	در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
range	سلسله
chains	سلسله
chain	سلسله
run	سلسله
nexus	سلسله
gradations	سلسله
gradation	سلسله
strips	سر سلسله
ranges	سلسله
runs	سلسله
dynasty	سلسله
dynasties	سلسله
ranged	سلسله
kingdom	سلسله
trains	سلسله
trained	سلسله
system	سلسله
train	سلسله
genealogy	سلسله
systems	سلسله
catena	سلسله
genealogies	سلسله
protomartyr	سر سلسله شهدا
pulse train	سلسله تپش ها
phylum	اجداد سلسله
range	سلسله ردیف
the vascular system	سلسله اوندهاومجراها
chain	سلسله کوه
unit system	سلسله احاد
mountain ranges	سلسله جبال
phylon	اجداد سلسله
ommiades	سلسله امیه
nervous systems	سلسله عصب
coneatenation	تسلسل سلسله
nervous system	سلسله عصب
ghat	رشته سلسله
ghat	سلسله کوه
ranks	سلسله مقام
ranked	سلسله مقام
ommiad	سلسله امیه
chains	سلسله کوه
rank	سلسله مقام
trained	رشته سلسله
ranges	سلسله ردیف
systems	سلسله رشته
system	سلسله رشته
series	سلسله ردیف
ranged	سلسله ردیف
train	رشته سلسله
trains	رشته سلسله
string	ردیف سلسله
hierarchical model	مدل سلسله مراتبی
hierarchical network	شبکه سلسله مراتبی
hierachical structure	ساختار سلسله مراتبی
neural	وابسته به سلسله اعصاب
flight	یک رشته پلکان سلسله
achamenidae	سلسله هخامنشی هخامنشیان
the nervous system	سلسله پیهای نباتی
dynastical	وابسته بیک سلسله پادشاهان
campaigning	سلسله عملیات کوره بلند
dynast	عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
campaigned	سلسله عملیات کوره بلند
campaign	سلسله عملیات کوره بلند
sympathetics	سلسله پیهای نباتی باشد
hierarchies	ساختار دادهای سلسله مراتبی
campaigns	سلسله عملیات کوره بلند
argumentum	یک سلسله دلایل قابل قبول
hierachical file system	سیستم فایل سلسله مراتبی
hierarchy	ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohm	واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
algebraic hierarchy parenthese	پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
novus actus intervenieus	قطع سلسله علیت در خسارات
ohms	واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
trained	سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train	سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains	سلسله وقایع توالی حیله جنگی
semiosis	یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
aborted	متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort	متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchical data base management system	سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
aborts	متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
underplot	یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
aborting	متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
household	خانواده
households	خانواده
family	خانواده
families	خانواده
gens	خانواده
wife	خانواده
menage	خانواده
clan	خانواده
ilk	خانواده
clans	خانواده
hierarchies	گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy	گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
patriarchate	ریاست خانواده
family therapy	خانواده درمانی
family budget	بودجه خانواده
family structure	ساخت خانواده
family law	حقوق خانواده
family expenditure	هزینه خانواده
lanthanide series	خانواده لانتانیدها
the girls	دخترهای یک خانواده
family of computers	خانواده کامپیوترها
bring home the bacon <idiom>	نانآور خانواده
goodman	بزرگ خانواده
home visit	بازدید خانواده
nations	خانواده طایفه
family doctor	پزشک خانواده
family doctors	پزشک خانواده
sheiks	رئیس خانواده
schizogenic family	خانواده اسکیزوفرنی زا
motorola 000 family	خانواده موتورولا
member of a family	عضو خانواده
penates	خدایان خانواده
matriarch	رئیسه خانواده
sheikh	رئیس خانواده
matronymic family	خانواده مادرنامی
nation	خانواده طایفه
cruciferae	خانواده چلیپاییان
sheik	رئیس خانواده
gas family	خانواده گاز
font family	خانواده فونت
mustelidea	خانواده سمور
matriarchs	رئیسه خانواده
subfamily	خانواده فرعی
patronymic family	خانواده پدرنامی
sheikhs	رئیس خانواده
nuclear families	خانواده هستهای
nuclear family	خانواده هستهای
patriarchs	رئیس خانواده
strips	موسس خانواده
familial	مربوط به خانواده
paterfamilias	بزرگ خانواده
paterfamilias	سالار خانواده
patriarch	رئیس خانواده
family planning	تنظیم خانواده
crustaceans	خانواده خرچنگ
crustacean	خانواده خرچنگ
royalty	از خانواده سلطنتی
royalties	از خانواده سلطنتی
zinnia	خانواده گل اهاری
horseflesh	خانواده اسب
broken home	خانواده گسیخته
broken homes	خانواده گسیخته
crustaceous	خانواده خرچنگ
culicidae	خانواده پشه
clannishness	خانواده پرستی