English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
Other Matches
direction center مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
navigation هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
geographic reference سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
reporting point نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
secondary armament جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
ballast وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
geographic جغرافیایی
geographical latitude عرض جغرافیایی
longitudes طول جغرافیایی
geographical longitude طول جغرافیایی
latitude عرض جغرافیایی
true north شمال جغرافیایی
easting طول جغرافیایی
latitudes عرض جغرافیایی
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
longitude طول جغرافیایی
geographic map نقشه جغرافیایی
geographic equator استوای جغرافیایی
geographical meridian خط طول جغرافیایی
geographic coordinates مختصات جغرافیایی
geographical mile میل جغرافیایی
geographical mile مایل جغرافیایی
geographical poles قطبهای جغرافیایی
placename نام جغرافیایی
land map نقشه جغرافیایی
true bearing سمت جغرافیایی
true heading سمت جغرافیایی
true convergence انحراف جغرافیایی
biogeographic زیست جغرافیایی
Longitude and latitude. طول وعرض جغرافیایی
latitudinal وابسته بعرض جغرافیایی
latitudinarian وابسته بعرض جغرافیایی
geographical meridian نصف النهار جغرافیایی
colatitude متمم عرض جغرافیایی
co latitude متمم عرض جغرافیایی
cartogram نقشه اماری جغرافیایی
georef grid مختصات جغرافیایی جهانی
grid شبکه بندی جغرافیایی
difference in easting اختلاف طول جغرافیایی
grids شبکه بندی جغرافیایی
geocentric latitude عرض جغرافیایی زمینی
true course سمت مسیر جغرافیایی
parrallels of latitude مدارات عرض جغرافیایی
military area حوزه جغرافیایی نظامی
longitudinal وابسته بطول جغرافیایی
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
chorographic وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
zonation طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
aba مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
variation زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
variations زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
model geometric یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
difference in northing اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
travels حرکت
travel حرکت
vapid بی حرکت
stock-still بی حرکت
stationary بی حرکت
stirabout حرکت
stock still بی حرکت
maneuver حرکت
shifts حرکت
moveless بی حرکت
motionless بی حرکت
traveled حرکت
behaviour حرکت
demeanor حرکت
demeanour حرکت
shift حرکت
motions حرکت
agog در حرکت
statist بی حرکت
shifted حرکت
stills بی حرکت
locomotion حرکت
stiller بی حرکت
running در حرکت
gest حرکت
geste حرکت
inert بی حرکت
haviour حرکت
otiose بی حرکت
animals حس و حرکت
animations حرکت
animation حرکت
still بی حرکت
movement حرکت
immobile بی حرکت
animal حس و حرکت
scrolling حرکت
on the move در حرکت
motioned حرکت
departures حرکت
departure حرکت
oi در حرکت
frozen بی حرکت
motion حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progressed حرکت
progress حرکت
motioning حرکت
stillest بی حرکت
stirred حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
circulation حرکت
move حرکت
patting بی حرکت
as you were حرکت از نو
circulations حرکت
patted بی حرکت
traversing حرکت
afloat در حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com