Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
slit trench
سنگر خندقی شکل سنگر درازکش گروهی
Other Matches
prone shelter
سنگر درازکش
parapets
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
emplacement
سنگر
blinds
سنگر
blinded
سنگر
blind
سنگر
barricaded
سنگر
barricade
سنگر
dug out
سنگر
bunkers
سنگر
fox hole
سنگر
parapets
سنگر
crow's nest
سنگر
parapet
سنگر
barricading
سنگر
barricades
سنگر
earthwork
سنگر
bunker
سنگر
casemate
سنگر
dike-house
سنگر
citadels
سنگر
trench
سنگر
rifle pit
سنگر
slit trench
سنگر
fort
سنگر
pits
سنگر
pit
سنگر
citadel
سنگر
trenches
سنگر
trenches
سنگر کندن
stronghold
سنگر پناهگاه
strongholds
سنگر پناهگاه
sump
چاله سنگر
sumps
چاله سنگر
trench
سنگر کندن
outwork
سنگر خارجی
trenches
گودال سنگر
stockades
سنگر چوبی
standard trench
سنگر معمولی
trench
گودال سنگر
slit trench
سنگر انفرادی
bunker
سنگر بتونی
foxholes
سنگر بزانو
foxhole
سنگر بزانو
stockade
سنگر چوبی
bunkers
سنگر بتونی
pillboxes
سنگر مستحکم
bretess
سنگر موقت
bretex
سنگر موقت
bretesse
سنگر موقت
entrench
سنگر کندن
bretise
سنگر موقت
bretisee
سنگر موقت
brettys
سنگر موقت
bastions
سنگر و استحکامات
bastion
سنگر و استحکامات
fortress
سنگر مستحکم
fire trench
سنگر اتش
fortresses
سنگر مستحکم
fire trench
سنگر تیراندازی
gun pit
سنگر توپ
brattishing
تزئینات سنگر
pillbox
سنگر مستحکم
cornel
سنگر واستحکامات
fox hole
سنگر حفره روباه
hull defilade
سنگر گرفتن تانک
half-moon
سنگر نیم هلالی
horn-work
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
fortresses
سنگر قلعه نظامی
splinterproof
سنگر ضد ترکش گلوله
fortress
سنگر قلعه نظامی
ravelin
نیم هلالی سنگر
loophole
مزغل سوراخ سنگر
dug in
استحکامات سنگر اماده
dug in
سنگر کنده شده
soakage pit
چاله زه کشی سنگر
loopholes
مزغل سوراخ سنگر
protecting
در پناه سنگر قرار دادن
protect
در پناه سنگر قرار دادن
protects
در پناه سنگر قرار دادن
entrench
به سنگر رفتن سنگری شدن
pillbox
سنگر بتونی جعبه قرص
haul defilade
تا ارتفاع لوله پشت سنگر
pillboxes
سنگر بتونی جعبه قرص
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
foot bank
زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
bunker
سنگر وپناهگام زیر زمینی انباربزرگ
bunkers
سنگر وپناهگام زیر زمینی انباربزرگ
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
Buddhist railing
[سنگر مانع مانند پرچین چوبی]
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
ditching
فروداضطراری هواپیما روی اب خندق یا سنگر کنی
haul defilade
قرار دادن قنداق تانک درپناه سنگر
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
strong point
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
sullage pit
چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
gully erosion
فرسایش خندقی
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
trenches
استحکامات خندقی شیار طولانی
prone
درازکش
spread-eagled
درازکش
prone
حالت درازکش
prone position
وضعیت درازکش
prone position
حالت درازکش
prone
مهیا درازکش
trench burial
دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
trimerous
سه گروهی
group atmosphere
جو گروهی
communally
گروهی
congregational
گروهی
tripling
سه گروهی
communal
گروهی
triple
سه گروهی
tripled
سه گروهی
triples
سه گروهی
gregarious
گروهی
group printing
چاپ گروهی
group selector
سلکتور گروهی
group pressure
فشار گروهی
group velocity
سرعت گروهی
group theory
نظریه گروهی
group structure
ساخت گروهی
espirit de corps
روحیه گروهی
group norms
هنجارهای گروهی
group membership
عضویت گروهی
gang punch
منگنه گروهی
group frequency
بسامد گروهی
group interview
مصاحبه گروهی
group drive
محرکه گروهی
group discussion
بحث گروهی
group contagion
سرایت گروهی
group consciousness
اگاهی گروهی
group test
ازمون گروهی
group dynamics
پویش گروهی
group acceptance
پذیرش گروهی
gang switch
کلید گروهی
group factors
عاملهای گروهی
media
رسانههای گروهی
corporation
گروهی از مردم
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
batch quantity
کمیت گروهی
syntality
شخصیت گروهی
Republicans
جمهوری گروهی
Republican
جمهوری گروهی
sociogram
نگاره گروهی
esprit de corps
روح گروهی
quadrille
رقص گروهی
mass media
رسانههای گروهی
quadrilles
رقص گروهی
mameluke
عضو گروهی
intergroup
میان گروهی
team game
بازی گروهی
corporations
گروهی از مردم
deck switch
کلید گروهی
proximate analysis
تجزیه گروهی
groupware
ابزار گروهی
bulk properties
خواص گروهی
collective protection
حفافت گروهی
clustered devices
دستگاههای گروهی
team teaching
تدریس گروهی
synecology
بوم شناسی گروهی
within group variance
پراکنش درون گروهی
particular baptists
گروهی از تعمید کنندگان
group teaming
ریخته گری گروهی
burst
گروهی از خطاهای پیاپی .
between group variance
پراکنش میان گروهی
broadside messing
ناهار خوری گروهی
marathons
جلسه گروهی طولانی
bursts
گروهی از خطاهای پیاپی .
marathon
جلسه گروهی طولانی
cluster controller
کنترل کننده گروهی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
group identification
همانند سازی گروهی
group casting
ریخته گری گروهی
gang milling cutter
دستگاه فرز گروهی
ring
[algebraic structure]
حلقه گروهی
[ریاضی]
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
group occulating light
چراغ ناپیوسته گروهی
cursor
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
gulped
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
byte
گروهی از بیتها یا ارقام باینری
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
cursors
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
tetraspore
گروهی متشکل ازچهار هاگ
gulping
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
synecologic
وابسته به بوم شناسی گروهی
gulps
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
storage pool
گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
gulp
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
retreat
انزوا
[گروهی برای مدتی]
bytes
گروهی از بیتها یا ارقام باینری
band
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com