English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
Other Matches
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
extremum حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
danger warning level حداقل موجودی
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
maximum stock حداکثر موجودی انبار
decimal file system سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
designation system سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
authentication system سیستم تعیین معرف
succession of the presidency سیستم تعیین جانشین درریاست
authentication system سیستم تعیین و اعلام نشانی
authenticator تعیین کننده سیستم نشانی
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
minimal حداقل
min حداقل
minimally حداقل
minimum حداقل
minimum stock level حداقل
minim حداقل
minims حداقل
minimum charge حداقل هزینه
neap tide جذر و مد حداقل اب
minimum elevation حداقل درجه
price floor حداقل قیمت
least price حداقل قیمت
minimum range حداقل برد
minims وابسته به حداقل
minim وابسته به حداقل
base wage rate حداقل دستمزد
minimum wage حداقل دستمزد
minimizing به حداقل رساندن
minimizes به حداقل رساندن
minimized به حداقل رساندن
minimum price حداقل قیمت
minimize به حداقل رساندن
minimising به حداقل رساندن
minimised به حداقل رساندن
minimum size اندازه حداقل
relative minimum حداقل نسبی
global minimum حداقل مطلق
trough حداقل موج
troughs حداقل موج
minimum charge حداقل قیمت
least cost حداقل هزینه
minimization به حداقل رسانیدن
minimum حداقل کمینه
bottom price حداقل قیمت
minimises به حداقل رساندن
fixer system سیستم اکتشاف و تعیین محل هواپیماهای در حال پرواز
minimum subsistence level سطح حداقل معیشت
thermal resolution حداقل اختلاف حرارت
minimum standard of living حداقل سطح زندگی
cost minimization حداقل کردن هزینه
minimum mortality حداقل مرگ و میر
least squares estimates براورد حداقل مربعات
least cost combination ترکیب حداقل هزینه
thermal resolution حداقل سنجش حرارت
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
minimum elevation حداقل ارتفاع لوله
double amplitude peak value مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
pilot line production تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
minimum elevation حداقل درجه مربوط به مانع
neap حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
short term حداقل مدت تنبیه و زندانی
minimum down payment حداقل میزان پیش پرداخت
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
two stage least squares method روش حداقل مربعات دومرحلهای
amphiploid دارای حداقل کرموسوم ارثی
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
on the deck پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
meantide حداقل جذر و مدهای اب دریا
skeleton crew حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
minimum clearance حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
at a [the] minimum <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least [no less than] [not less than] <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
native کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
natives کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
chcp در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
demands نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demanded نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demand نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
three phase four wire system سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
system diagnostics امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
standby سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
mttf متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridged سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
error handling به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
wed thickness حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
perigee نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
aces رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
probit واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
limit velocity حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
outsides حداکثر
outside حداکثر
endurance حداکثر
maximal حداکثر
uttermost حداکثر
maximum حداکثر
peaks حداکثر
peaking حداکثر
peak حداکثر
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
opens 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
system flowchart نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
maximum profit حداکثر سود
high tides حداکثر مد دریا
supercharge خرج حداکثر
flank speed حداکثر سرعت
peak output حداکثر تولید
price ceilings حداکثر قیمت
flat out حداکثر سرعت
maximum frequency فرکانس حداکثر
maximum gain تقویت حداکثر
maximal وابسته به حداکثر
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
peak load بار حداکثر
payload حداکثر بار
maximum efficiency حداکثر کارائی
intensity maximum حداکثر شدت
maximum speed حداکثر سرعت
peak demand حداکثر تقاضا
maximum load بار حداکثر
peak load حداکثر بار
maximum moment حداکثر لنگر
global maximum حداکثر مطلق
full speed حداکثر سرعت
full bore حداکثر تلاش
optimum height حداکثر ارتفاع
payloads حداکثر بار
maximum of intensity حداکثر شدت
maximum limited stress تنش حداکثر
maximum thermometer گرماسنج حداکثر
submaximal زیر حداکثر
maximum detector اشکارساز حداکثر
wage ceiling حداکثر دستمزد
relative maximum حداکثر نسبی
maximum available powere توان حداکثر
maximum capacity فرفیت حداکثر
high tide حداکثر مد دریا
maximum density حداکثر تراکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com