Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
Other Matches
multidrop circuit
شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
processor
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
statement
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
retiary
شبکهای
reticular
شبکهای
lattice bridge
پل شبکهای
lacy
شبکهای
grillage foundation
پی شبکهای
reticular formation
ساخت شبکهای
grid chart
نمودار شبکهای
grid
سیخ شبکهای
grids
سیخ شبکهای
grill
سیخ شبکهای
grilling
سیخ شبکهای
grills
سیخ شبکهای
network structure
ساختار شبکهای
plexiform
شبکهای شبیه رگ
formatio reticularis
ساخت شبکهای
cellular structure
ساختار شبکهای
reticular membrane
غشاء شبکهای
interstitial
درون شبکهای
raster image processor
پردازشگر تصویر شبکهای
raster display
صفحه نمایش شبکهای
interstitial hydride
هیدرید درون شبکهای
parallel trussed girder
تیر شبکهای موازی
interstitial atom
اتم درون شبکهای
centralized network configuration
ساختار شبکهای متمرکز
interstitial compound
ترکیب درون شبکهای
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
reticular activating system
دستگاه فعال ساز شبکهای
character map
شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
despotic network
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
reticulum
شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
ascending reticular activating system
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
lan
شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
aras
system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
campus network
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
synchronous
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
OCE
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک شی و فایل میدهد
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
distributes
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
distribute
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
open
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opened
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opens
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
homogeneous computer network
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
distributing
شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
hierarchical communications system
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
platforms
نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
isochronous network
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
wide area network
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
gert
technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
platform
نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
focal
مرکزی
central
مرکزی
central pumping station
مرکزی
cl
خط مرکزی
focal line
خط مرکزی
core
مرکزی
axial
مرکزی
centrical
مرکزی
cores
مرکزی
centerline
خط مرکزی
centre pocket
مرکزی
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
Several persons ( people ).
چندین تن
multiple
چندین
multipoint
با چندین خط وط
multifold
چندین
ten
چندین
several
چندین
lot
چندین
centralism
مرکزی نگری
central canal
مجرای مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central head
فشار مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
central city
شهر مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
three centred curve
منحنی سه مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
centrically
بطور مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
nucleus
لب هسته مرکزی
centrum
جسم مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
centralist
مرکزی نگر
centralists
مرکزی نگر
directrix
خط تیر مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
head office
اداره مرکزی
centre game
بازی مرکزی
central load
بار مرکزی
three center bonding
پیوند سه مرکزی
central office
دفتر مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central site
سایت مرکزی
state government
دولت مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
spherical angle
زاویه مرکزی
holding company
شرکت مرکزی
head office
دفتر مرکزی
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
central bank
بانک مرکزی
center
گروه مرکزی
center base
میدان مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
concourse
تالار مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
asynchronous
کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
alternate
چندین بار
alternated
چندین بار
alternates
چندین بار
several thousands
چندین هزار
a lot of times
<adv.>
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
manyfold
چندین مرتبه
over and over again
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
dozens of times
چندین بار
over again
چندین بار
time and again
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
many a time
چندین بار
many books
چندین کتاب
many times
چندین بار
frequently
<adv.>
چندین بار
on several occasions
در چندین وهله
many
چندین بسا
multivincular
چندین پیوندی
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com