English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
English Persian
principal شرکت اصلی
principals شرکت اصلی
parent company شرکت اصلی
Search result with all words
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
head office of company مرکز اصلی شرکت
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
telecommuting که توسط مودم به مرکز اصلی شرکت وصل است و امکان ارسال پیام و داده فراهم میکند
Other Matches
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
body corporate شرکت شرکت سهامی
business group شرکت سهامی [شرکت]
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
firmer شرکت
incorporation شرکت
contributions شرکت
housed شرکت
firm شرکت
houses شرکت
house شرکت
contribution شرکت
consociation شرکت
associations شرکت
corporation شرکت
company شرکت
hand شرکت
handing شرکت
partnerships شرکت
corporations شرکت
firmest شرکت
association شرکت
concern شرکت
concerns شرکت
businesses شرکت
business شرکت
firms شرکت
companies شرکت
partnership شرکت
enterprise شرکت
cahoot شرکت
participation شرکت
EIS ول شرکت
enterprises شرکت
fellowsh شرکت
cooperative company شرکت تعاونی
society شرکت کمیته
participating شرکت کننده
partnerships شرکت تضامنی
go into شرکت کردن در
memorandum of association اساسنامه شرکت
participates شرکت کردن
memorandom of association اساسنامه شرکت
mutual company شرکت تعاونی
trading company شرکت تجارتی
unlimited liability company شرکت تضامنی
general partnership شرکت تضامنی
voluntary partnership شرکت اختیاری
assists شرکت جستن
assisting شرکت جستن
assisted شرکت جستن
assist شرکت جستن
winding up انحلال شرکت
airline شرکت هواپیمایی
giant corporation شرکت بزرگ
airlines شرکت هواپیمایی
microsoft corporation شرکت مایکروسافت
C.O مخفف شرکت
societies شرکت کمیته
subsidiary شرکت تابعه
house flag پرچم شرکت
contributes شرکت کردن
contributing شرکت کردن
partook شرکت کردن
insurance company شرکت بیمه
intel corporation شرکت اینتل
cooperative society شرکت تعاونی
invalidation of company بطلان شرکت
inveluntary partnership شرکت قهری
joint stock شرکت سهامی
joint stock company شرکت سهامی
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
cooperative شرکت تعاونی
contributed شرکت کردن
contribute شرکت کردن
partnership شرکت تضامنی
subsidiaries شرکت تابعه
holding company شرکت مرکزی
holding company شرکت مالک
participate شرکت کردن
participated شرکت کردن
stand-in شرکت کردن
stand-ins شرکت کردن
liquidation تصفیه شرکت
partakes شرکت کردن
ncr corporation شرکت NCR
private corporation شرکت خصوصی
entrepreneurs موسس شرکت
joint-stock company شرکت سهامی
joint-stock companies شرکت سهامی
economic unit خانوار شرکت
electric company شرکت برق
employer's liability insurance company شرکت بیمه
entrepreneur موسس شرکت
founders موسس شرکت
foundering موسس شرکت
foundered موسس شرکت
founder موسس شرکت
shipping company شرکت کشتیرانی
sit out شرکت نداشتن در
stock company شرکت سهامی
doctor to the company پزشک شرکت
dissolution of partner ship فسخ شرکت
proportional liability partnership شرکت نسبی
proprietary company شرکت خصوصی
private company شرکت خصوصی
contributor شرکت کننده
contributors شرکت کننده
dissolution of a company انحلال شرکت
datapro یک شرکت تحقیقاتی
winding up of a company انحلال شرکت
partaking شرکت کردن
partaken شرکت کردن
partake شرکت کردن
shipping agent شرکت حمل
subsidiary company شرکت فرعی
corporativism شرکت گرایی
participation شرکت کردن
equity حق صاحبان شرکت
equities حق صاحبان شرکت
corporate appraisal ارزیابی شرکت
unity وحدت شرکت
to play at شرکت کردن در
to sit out شرکت نداشتن در
participation شرکت در جرم
complicity شرکت در جرم
corporations شرکت سهامی
participant شرکت کننده
participants شرکت کننده
corporation شرکت سهامی
tandy corporation شرکت Tandy
entry شرکت کننده
corporatism شرکت گرایی
participative شرکت کننده
participable شرکت بردار
participable شرکت کردنی
parent company شرکت مادر
corporately بصورت شرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com