Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English
Persian
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
Search result with all words
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outwork
سفارش به خارج از شرکت
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Other Matches
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate
شرکت شرکت سهامی
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
outside
خارج
per
خارج از
off
خارج از
abroad
خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
out
خارج
outsides
خارج
outsides
در خارج
off side
خارج از خط
external
خارج
out-of-
خارج از
non combatant
خارج از صف
non-combatant
خارج از صف
non-combatants
خارج از صف
out of
خارج از
out of tune
خارج
outed
خارج
out-
خارج
forth of
خارج از
externals
خارج
aroint
خارج شو
outside
در خارج
externally
از خارج
company
شرکت
enterprises
شرکت
concern
شرکت
concerns
شرکت
firm
شرکت
firmer
شرکت
firmest
شرکت
firms
شرکت
companies
شرکت
partnership
شرکت
participation
شرکت
corporation
شرکت
corporations
شرکت
hand
شرکت
businesses
شرکت
associations
شرکت
business
شرکت
fellowsh
شرکت
partnerships
شرکت
enterprise
شرکت
cahoot
شرکت
EIS
ول شرکت
consociation
شرکت
association
شرکت
contributions
شرکت
handing
شرکت
housed
شرکت
house
شرکت
houses
شرکت
contribution
شرکت
incorporation
شرکت
from out of town
از خارج
[از شهر]
eject
خارج کردن
foreign market
بازار خارج
ejected
خارج کردن
unship
خارج کردن
egress
خارج شدن
fescennine
خارج ازاخلاق
emissive
خارج شونده
endarch
متشکل در خارج
inaccessible
خارج از دسترس
to fall out
خارج شدن
to pass off
خارج شدن
ejecting
خارج کردن
out of doors
خارج ازمنزل
from outside
از خارج
[از شهر]
oversea
خارج از کشور
popping
خارج شدن
over the side
خارج از ناو
cross country
خارج از جاده
issues
خارج شدن
ejects
خارج کردن
to rule out
خارج کردن
eccentrics
خارج از مرکز
eccentric
خارج از مرکز
ungracious
خارج از نزاکت
double out
081 خارج
issue
خارج شدن
issued
خارج شدن
discharge
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
phase out
خارج کردن
derails
از خط خارج شدن
derails
از خط خارج کردن
extrauterine
خارج رحمی
extraterritorial
خارج الارضی
extramundane
خارج دنیایی
extramarital
خارج از زناشویی
extramarital
خارج ازدواجی
derailing
از خط خارج کردن
derailing
از خط خارج شدن
out-
خارج از حدود
out-
خارج بیرون
derailed
از خط خارج شدن
derailed
از خط خارج کردن
out
خارج از حدود
out
خارج بیرون
extragalactic
خارج کهکشانی
extracellular
خارج سلولی
soto uke
دفاع از خارج
quotient
خارج قسمت
quotients
خارج قسمت
expulse
خارج کردن
submultiple
خارج قسمت
extraction
خارج کردن
exterritorial
خارج الملکتی
extra regular
خارج ازقاعده
standaway
خارج از بدن
extra professional
خارج حرفهای
outed
خارج بیرون
outed
خارج از حدود
extra cosmical
خارج ازعالم
extravascular
خارج رگی
ouyby
خارج از دور از
acentric
خارج از مرکز
abaxile
خارج از مرکز
outbound
خارج ازمحدوده
outbound
مربوط به خارج
overseas
خارج ازکشور
discharges
خارج کردن
void
خارج شدن
out of action
خارج ازنبرد
extraneous
خارج از قلمروچیزی
out of phase
خارج از فاز
outdoors
خارج از منزل
out of line
خارج از خط جبهه
out of door
خارج ازمنزل
anieoro
از داخل به خارج
off duty
خارج از نگهبانی
off duty
خارج از خدمت
off key
خارج از مایه
abroad
خارج از کشور
neither here nor there
خارج ازموضوع
out-of-
در خارج بواسطه
out of
در خارج بواسطه
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
off center
خارج از مرکز
emigration
مهاجرت به خارج
nonsense
خارج از منطق
out of question
خارج از موضوع
not to the point
خارج از موضوع
alfresco
خارج از منزل
out of proportion
خارج از اندازه
derail
از خط خارج شدن
outbye
خارج از دور از
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
away
دوراز خارج
To fall out.
از صف خارج شدن
irrelevant
خارج از موضوع
extra spectral
خارج طیفی
exit
خارج شدن
off season
خارج از فصل
extra-marital
خارج از زناشویی
exits
خارج شدن
outsides
به سمت خارج
outboard bearing
یاتاقان خارج
blow out
به خارج دمیدن
out of turn
خارج از نوبت
beside the question
خارج از موضوع
bring out
خارج کردن
torts
خارج از قرارداد
beside the mark
خارج ازموضوع
tort
خارج از قرارداد
without
بطرف خارج
outside
به سمت خارج
from the outside
از خارج
[از جایی]
begone
خارج شو عزیمت کن
intel corporation
شرکت اینتل
invalidation of company
بطلان شرکت
holding company
شرکت مالک
house flag
پرچم شرکت
memorandum of association
اساسنامه شرکت
participation
شرکت کردن
go into
شرکت کردن در
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com