Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rolled glass
شیشه نورد خورده
Other Matches
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
rolled profile
نیمرخ نورد خورده
spun glass
شیشه تاب خورده
glassman
تاجر شیشه شیشه ساز
ink bottle
شیشه مرکب شیشه جوهر
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
flatbed
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
glass wool
پشم یا براده شیشه پشم شیشه
roller
نورد
beams
نورد
carriage
نورد
inking roller
نورد
carriages
نورد
rolled copper strips
مس نورد
beam
نورد
drummed
نورد
rolls
نورد
rollers
نورد
drum
نورد
rolled
نورد
roll
نورد
dummy roll
نورد کور
cross roll
نورد عرضی
alpinist
کوه نورد
rolls
نورد کردن
grooved roll
نورد شیاردار
breaking down roll
نورد شکست
roll
نورد کردن
cross country mill
نورد چلیپایی
rolled
نورد کردن
blooming roll
نورد شمشه
blooming train
مسافت نورد
break down roll
پیش نورد
roughing roll
پیش نورد
rollers
قرقره نورد
carriage return
بازگشت نورد
center disc roll
نورد دیسکی
roller
قرقره نورد
carriage control
کنترل نورد
sailor
دریا نورد
continous rolling
نورد دائمی
cragsman
کوه نورد
sailors
دریا نورد
rolling
نورد زدن
seagoer
دریا نورد
roll stand
مقام نورد
mountaineers
کوه نورد
sheet roll
نورد ورق
mountaineer
کوه نورد
universal roll
نورد یونیورسال
seafarer
دریا نورد
cosmonauts
کیهان نورد
cosmonaut
کیهان نورد
seagoing
دریا نورد
shipman
دریا نورد
rolling mill
دستگاه نورد
sailer
دریا نورد
seafarers
دریا نورد
mill
کارخانه نورد
warp beam
نورد بالا
mills
کارخانه نورد
cr
بازگشت نورد
shipper
دریا نورد
breast
نورد پایین
roll pass
کالیبر نورد
roll pass
رخده نورد
beam rolling mill
نورد کاری تیر
bar work
نورد کردن میله
slabbing mill
دستگاه نورد لوحه
single stand mill
دستگاه نورد یک مقامه
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
tube rolling
نورد کاری لوله
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
wire rolling mill
دستگاه نورد سیم
plate roll
غستگاه نورد صفحه
blooming stand
مقام پیش نورد
breaking down stand
مقام پیش نورد
drawing mill
دستگاه نورد کششی
roll housing
پایه دستگاه نورد
narrow strip mill
نورد نوار باریک
hot roll
نورد کردن داغ
hot strip mill
مسیر نورد گرم
ingots slab mill
دستگاه نورد لوحه
plate mill
غستگاه نورد صفحه
muck mill
دستگاه نورد فولاد
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
roll piercing process
روش نورد مایل
plug mill
دستگاه نورد توپی
compressed asphalt
اسفالت نورد شده
roughing stand
مقام پیش نورد
sheet mill stand
مقام نورد ورق
seamanlike
مثل دریا نورد
carriage control tape
نوار کنترل نورد
chilled roll
نورد سخت کننده
cogging mill
دستگاه نورد شمشه
cogging stand
مقام پیش نورد
cogging stand
مقام دستگاه نورد
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
cog down
به سمت پایین نورد کردن
sheet roller
کارخانه نورد ورق فلزی
hot rolled strip
باریکه نورد شده داغ
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
bar mill
دستگاه نورد میله گرد
cogging mill train
مسیر دستگاه نورد شمش
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
wide strip mill
دستگاه نورد نوار پهن
corrugated rolling mill
دستگاه نورد ورق موجدار
smoothing rolls
دستگاه نورد نرم کننده
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
it was eaten
خورده شد
little
خورده
eaten
خورده
irriguous
اب خورده
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
maggoty
کرم خورده
kinky
گره خورده
tetched
بهم خورده
eaten
خورده شده
starveling
گرسنگی خورده
stamped
تمبر خورده
crimpled
چوروک خورده
dislocated
بهم خورده
cancelled
قلم خورده
teched
بهم خورده
worm-eaten
کرم خورده
picked
کلنگ خورده
messy
بهم خورده
clefts
ترک خورده
cleft
ترک خورده
moth-eaten
بید خورده
crackly
چین خورده
twisty
پیچ خورده
kinky
پیچ خورده
belly pinched
گرسنگی خورده
conglomerates
به هم جوش خورده
conglomerate
به هم جوش خورده
thrawart
پیچ خورده
indisposed
بهم خورده
jiggly
تکان خورده
butt welded
از سر جوش خورده
carious
کرم خورده
corrodible
خورده شدنی
withered
چروک خورده
aggresive
خورده شده
moth eaten
بید خورده
writhen
پیچ خورده
failure
شکست خورده
grubbier
کرم خورده
grubbiest
کرم خورده
grubby
کرم خورده
clift
ترک خورده
failures
شکست خورده
wounds
پیچ خورده
wounding
پیچ خورده
patsy
فریب خورده
plicated
چین خورده
puckery
چین خورده
writhen
تاب خورده
underdog
سگ شکست خورده
underdogs
سگ شکست خورده
craven
شکست خورده
brushed
شانه خورده
fretted by rust
زنگ خورده
folded picture
تصویر تا خورده
hammer hard
چکش خورده
engrained
پینه خورده
vermiculate
کرم خورده
distempered
بهم خورده
turkey
شکست خورده
symphsis
عضوجوش خورده
turkeys
شکست خورده
mildewy
باد خورده
crossed out
قلم خورده
mussy
بهم خورده
kaput
کاملا شک ست خورده
stickit
شکست خورده
worm eaten
کرم خورده
deluded
فریب خورده
on oath
قسم خورده
wound
پیچ خورده
callous
پینه خورده
dehiscent
ترک خورده
corrosion
خورده شدن
weldment
چیز جوش خورده
certified public accountant
حسابدار قسم خورده
wrounght iron mill bar
اهن جوش خورده
impacted
باهم جوش خورده
chartered accountant
حسابدار قسم خورده
foul anchor
لنگر تاب خورده
indurate
پینه خورده کردن
Are you daft ?
مگر مغز خر خورده ای ؟
deep dyed
زیاد رنگ خورده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com