Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
eastern cut off
شیوه قیچی پرش ارتفاع
Search result with all words
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
Other Matches
corn-effect
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
drop height
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude
ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
tweeger
قیچی
shear
قیچی
tweezer
قیچی
snippel
دم قیچی
scissors
قیچی
brace
قیچی
snips
قیچی
braced
قیچی
overarm braces
قیچی
mammock
دم قیچی
pruning shears
قیچی
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
hot shear blade
قیچی گرم
levered shears
قیچی اهرمی
tin snips
قیچی دستی
lever shear
قیچی اهرمی
mammock
از دم قیچی ردکردن
scissors kick
ضربه قیچی
combination slitting, shears
قیچی ورق
clipper
قیچی باغبانی
wire cutter
قیچی سیمبر
circular shear
قیچی کمانهای
plate shears
قیچی ورق بر
wire cutter
قیچی میخچین
hitch kick
شوت قیچی
secateur
قیچی باغبانی
scissors
پرش قیچی
scissors vault
پرش قیچی
scissel
دم قیچی فلزات
shear steel
فولاد قیچی
rotary shear
قیچی گردان
split tackle
تکل قیچی
stock shears
قیچی پادار
forficate
قیچی مانند
pruning shears
قیچی باغبانی
heavy shears
قیچی اهنبر
share
قیچی کردن
bolt clipper
قیچی پیچ
alligator shears
قیچی اهرمی
snip
قیچی کردن
snipped
قیچی کردن
snipping
قیچی کردن
shear
قیچی اهن بر
shares
قیچی کردن
shear
قیچی کردن
lever shears
قیچی اهرمی
shared
قیچی کردن
blooming shears
قیچی شمشه
sheared
قیچی شده
clinchers
قیچی کننده قاطع
scissors
قیچی روی خرک
clincher
قیچی کننده قاطع
scissors jump
پرش قیچی در اسکیت
snips
قیچی اهن بری
tin snips
قیچی اهن بر مهندسی
continous chip
برادههای قیچی کاری
scissoring vibration
ارتعاش قیچی وار
scissors-glasses
عینک قیچی شکل
wire shears
قیچی سیم بری
shear
اسباب برش قیچی
overhead kick
ضربه قیچی به عقب
trim
یکنواخت کردن با قیچی
guillotin plate shear
قیچی ورق اهن بری
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
compound leverage floor jack
اهرم بالابر قیچی شکل
shear
شکاف دادن قیچی کردن
trudgen stroke
دست کرال و پای قیچی
snipper
قیچی ویژه چیدن مو یا گیاه
shears
قیچی پشم چینی یا باغبانی
exmeridian altitude
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
snips
قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
averruncator
یکجور قیچی که با ان شاخههای بلندتر از قدرس رامیزنند
aviation snips
قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
styled
شیوه
modes
شیوه
idiom
شیوه
styles
شیوه
mode
شیوه
idioms
شیوه
processes
شیوه
procedure
شیوه
do
شیوه
device
شیوه
devices
شیوه
habitude
شیوه
process
شیوه
style
شیوه
styling
شیوه
methods
شیوه
approached
شیوه
method
شیوه
approaches
شیوه
custom
شیوه
procedures
شیوه ها
patterns
شیوه
norms
شیوه
norm
شیوه
order
شیوه
approach
شیوه
technique
شیوه
methode
شیوه
practices
شیوه ها
practice
شیوه
pattern
شیوه
techniques
شیوه
pave
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
method
ایین شیوه
modus vivendi
شیوه زیست
oratory
شیوه سخنرانی
elocution
شیوه سخنوری
paced
شیوه تندی
pace
شیوه تندی
shaken
موافق شیوه
flop
شیوه فاسبوری
flopped
شیوه فاسبوری
flops
شیوه فاسبوری
flopping
شیوه فاسبوری
methods
ایین شیوه
tactic
رزم شیوه
civics
شیوه کشورداری
mentality
شیوه اندیشه
mentalities
شیوه اندیشه
severe style
شیوه جدی
employment practice
شیوه استخدامی
endorcement procedure
شیوه اجرا
research method
شیوه پژوهش
orientalizing style
شیوه خاورمابی
vibrational mode
شیوه ارتعاش
mode of vibration
شیوه ارتعاش
mode of production
شیوه تولید
technic
صناعت شیوه
pens
شیوه نگارش
modus operandi
شیوه کار
pen
شیوه نگارش
procedure
روش شیوه
penned
شیوه نگارش
penning
شیوه نگارش
paces
شیوه تندی
cloze technique
شیوه بندش
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
iconic mode
شیوه تصویرسازی حسی
lever watch
شیوه بکار بردن
modulus operadi
شیوه با طرز کار
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
holtzman inkblot technique
شیوه لکههای هولتسمان
prestressing method
شیوه پیش تنیدگی
flooding technique
شیوه غرقه سازی
error choice technique
شیوه خطا گزینی
sound practices
شیوه های درست
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
prototaxic mode
شیوه ادراکی ابتدایی
concertina fold
شیوه تا کردن کاغذ
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
pace
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
paced
شیوه گام برداشتن
gait
شیوه راه رفتن
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
impasto
شیوه رنگ زنی غلیظ
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
flamboyant gothic
شیوه گوتیک شعله اسا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
idiosyncratic
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
tactic
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
latinity
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
The means of payment will appear unchanged.
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
point style
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com