Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
Other Matches
rimrock
لبه بر امده صخره مزبور
cliff
صخره عمودی
cliffs
صخره عمودی
vertical cliffs
صخره های عمودی
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontages
ملوان جبهه جبهه
frontage
ملوان جبهه جبهه
plateaux
فلات
tableland
فلات
plateaus
فلات
plateau
فلات
rear echelon
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
bergschround
فلات یخچالی
neve
فلات یخچالی
shelf
فلات قاره
potential plateau
فلات پتانسیل
continental shelf
فلات قاره
continental plateau
فلات قاره
prairies
فلات چمن زار
prairie
فلات چمن زار
continental shelf
حد ساحلی فلات قاره
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
planosol
گل سفید نرم و متراکم فلات
vertical redundancy check
بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
rupicoline
صخره زی
broken rock
صخره
rocks
صخره
rocked
صخره
roach
صخره
roaches
صخره
scarp
صخره
rupicolous
صخره زی
cliffs
صخره
cliff
صخره
rock
صخره
kar
فلات خشک در افریقای جنوبی که خاک ان رس است
tor
صخره بلند
tasite
صخره اتشفشانی
precipices
صخره پرتگاه
reefs
صخره دریایی
precipice
صخره پرتگاه
saxicolous
سنگ زی صخره زی
lithology
صخره شناسی
reef
صخره زیرابی
saxicoline
سنگ زی صخره زی
reefs
صخره زیرابی
scarp
صخره زیرابی
reef
صخره دریایی
rocks
سنگ خاره صخره
rock
سنگ خاره صخره
rock
تخته سنگ یا صخره
rocked
سنگ خاره صخره
rocks
تخته سنگ یا صخره
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
rocked
تخته سنگ یا صخره
slickenside
سطح صیقلی صخره
rockbound
احاطه شده با صخره
cubes
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube
هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
talus
توده سنگریزه در پای صخره
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
fjeld
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
barrier reef
صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
gabbro
نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
stylolite
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
facades
جبهه
fronting
جبهه
deploys
جبهه
facade
جبهه
front
جبهه
flanking
جبهه
flanked
جبهه
flank
جبهه
deploying
جبهه
deploy
جبهه
fanades
جبهه
sinciput
جبهه
faces
جبهه
front view
جبهه
face
جبهه
vaward
جبهه
pillows
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
tympanon
جبهه کلیسا
penetration
نفوذ در جبهه
tympanum
جبهه کلیسا
frontage
عرض جبهه
tympan
جبهه کلیسا
frontages
عرض جبهه
out of line
خارج از خط جبهه
popular front
جبهه ملی
line replacement
تعویض خط جبهه
superficies
نما جبهه
water front
جبهه رطوبتی
battle line
خط جبهه ناوها
wave front
جبهه موج
lines
جبهه جنگ
warmfront
جبهه گرم
line
جبهه جنگ
liner
سرباز خط جبهه
front
جبهه هوا
fronting
جبهه هوا
liners
سرباز خط جبهه
split
از جبهه دورافتادن
front lines
خط مقدم جبهه
warm front
جبهه هوای گرم
linesman
سربازخط جبهه خط بان
warm fronts
جبهه هوای گرم
front lines
خطوط جلو جبهه
linesmen
سربازخط جبهه خط بان
popular front
جبهه خلق ملی
lateral control
کنترل در عرض جبهه
wave front
جبهه امواج رادیویی
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
pockets
پیش رفتگی خط جبهه
fronting
منادی جبهه جنگ
front
منادی جبهه جنگ
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
frontogenesis
ایجاد جبهه واحد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
strongside
مربوط به جبهه قوی زمین
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split end
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
ridgy
بر امده
gibbous
بر امده
who came?
که امده
incoming
امده
who came?
کی امده
fordone
از پا در امده
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
protractive
جلو امده
saleintiant
بیرون امده
impassionate
به جنبش امده
prognathic
پیش امده
jutting
پیش امده
worked up
ازکار در امده
peregrin or rine
از خارجه امده
leavened bread
نان ور امده
exserted
پیش امده
new come
تازه امده
left over
زیاد امده
prognathous
پیش امده
overshot
پیش امده
red-hot
تاب امده
red hot
تاب امده
overdue
دیر امده
protrusive
جلو امده
protrusile
جلو امده
protrudent
جلو امده
saleint
بیرون امده
enthetic
ازبیرون امده
exopathic
ازبیرون امده
exserted
بیرون امده
landed
فرود امده
worker
ازکار در امده
projective
جلو امده
in-
:رسیده امده
unbred
بدببار امده
underhung
پیش امده
get
بدست امده
gets
بدست امده
aggregates
جمع امده
aggregate
جمع امده
getting
بدست امده
in
:رسیده امده
jamb
تیربیرون امده
jambs
تیربیرون امده
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
unhandy
مشکل بدست امده
bay window
پنجره پیش امده
neoteric
تازه بدنیا امده
petiolar
از برگدم بیرون امده
born in the purple
در نازونعمت بدنیا امده
cantilever
تیر پیش امده
projecting jaw
ارواره پیش امده
peregrine
ازخارجه امده مسافر
you might have come
باید امده باشید
ecstatically
بوجد امده نشئهای
ecstatic
بوجد امده نشئهای
bay windows
پنجره پیش امده
twinborn
دوقلو بدنیا امده
apogean
از زمین بالا امده
beetle brow
پیشانی پیش امده
inchoate
تازه بوجود امده
self born
از خود بوجود امده
take steps
اقدامات بعمل امده
d , top concept
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
his stomach sticks out
شکمش پیش امده است
lugging
هر عضو جلو امده چیزی
prognathic
دارای ارواره پیش امده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com