Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
hatchet face
صورت دراز وباریک
Other Matches
lanky
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
narrow
دراز وباریک
narrowest
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
spindle shanked
دارای پاهای دراز وباریک لندوک
horizontal
دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
slender
بلند وباریک
toggle
محور کوتاه وباریک
cockleshells
قایق کوچک وباریک
toggles
محور کوتاه وباریک
cockleshell
قایق کوچک وباریک
canons
دره عمیق وباریک
canon
دره عمیق وباریک
chine
دره تنگ وباریک
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
tarpon
ماهی بزرگ وباریک مدیترانه
kayak
نوعی قایق سبک وباریک
kayaks
نوعی قایق سبک وباریک
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
prolix
دراز
macro
دراز
lengthwise
دراز
to be prolonged
دراز
verbose
دراز
lengthy
دراز
to eke out
دراز
toom
دراز
to piece out
دراز
linear
دراز
long
دراز
oblongated
دراز
longer
دراز
longed
دراز
longest
دراز
oblongs
دراز
longheaded
دراز سر
longish
دراز
longs
دراز
oblong
دراز
long-
دراز
long headed
سر دراز
dolichomorphic
دراز تن
proboscis
پوزه دراز
string
چسبناک دراز
stretch
دراز کردن
oblongs
دراز پهنا
stretched
دراز کردن
long bill
نوک دراز
oblong
دراز پهنا
gangling
طولانی و دراز
stretches
دراز کردن
to stretch out
دراز کردن
weedy
دراز و باریک
extend
دراز کردن
longevity
دراز عمری
blue moon
زمان دراز
long billed
نوک دراز
long-term
دراز مدت
longer-term
دراز مدت
long bone
استخوانهای دراز
long eared
گوش دراز
long necked
گردن دراز
long range
دراز مدت
long-winded
دراز نفس
long winded
دراز نفس
long run
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
long term
دراز مدت
long wind
دراز نفسی
longeval
دراز عمر
codling
یکجورسیب دراز
in the long run
در دراز مدت
proboscises
پوزه دراز
at full length
دراز کشیده
verbalization
دراز گویی
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
morella cherry
گیلاس دم دراز
couchant
دراز کشیده
long-drawn-out
دور و دراز
long-time
دراز مدت
far-fetched
دور و دراز
long-life
عمر دراز
long life
عمر دراز
drag on
<idiom>
دراز کردن
codlin
یکجورسیب دراز
longhead
کله دراز
elongates
دراز شدن
sniped
نوک دراز
lantern jawed
چانه دراز
lengthened
دراز کردن
lengthened
دراز شدن
lengthening
دراز کردن
elongates
دراز کردن
lengthens
دراز شدن
snipes
نوک دراز
lengthen
دراز شدن
sniping
نوک دراز
elongating
دراز کردن
lengthening
دراز شدن
elongate
دراز شدن
elongate
دراز کردن
elongating
دراز شدن
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
elongation
دراز شدگی
wader
مرغ دراز پا
long term
<adj.>
دراز مدت
lengthen
دراز کردن
snipe
نوک دراز
lanternjaws
چانه دراز
streek
دراز کردن
protract
دراز کردن
pintail
اردک دم دراز
ileum
روده دراز
oblonated
دراز :درازنا
far fetched
دور و دراز
inductile
دراز نشو
prolixity
دراز نویسی
lengthens
دراز کردن
prolongate
دراز کردن
windbag
نطاق روده دراز
windbags
نطاق روده دراز
mongoose
میمون پوزه دراز
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
mongooses
میمون پوزه دراز
prolate
دوک وار دراز
abusive
ناسزاوار زبان دراز
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
longevous
دارای عمر دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
interminably
بطور بسیار دراز
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
chatterbox
ادم روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
longhorn
گوسفند شاخ دراز
extended pole piece
قطبک دراز شده
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
long term memory
حافطه دراز مدت
repose
دراز کشیدن غنودن
weed
دراز و لاغر پوشاک
long-term
دوره دراز مدت
longer-term
دوره دراز مدت
weeded
دراز و لاغر پوشاک
tusk
دندان دراز وتیز
long necked flask
بالن گردن دراز
paidle
یکجوربیل دسته دراز
ileac
وابسته به روده دراز
ileal
وابسته به روده دراز
spindle
دراز و باریک شدن
tusks
دندان دراز وتیز
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
gibbon
میمون دراز دست
gibbons
میمون دراز دست
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
grallatorial
وابسته به دراز پایان
spindles
دراز و باریک شدن
deferred liability
دیون دراز مدت
ileitis
اماس روده دراز
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
orangutan
بوزینه دست دراز
long-lived
دراز عمر معمر
long-lived
دارای عمر دراز
reach
دراز کردن دست
johnboat
قایق دراز و باریک
long lived
دراز عمر معمر
long lived
دارای عمر دراز
weeding
دراز و لاغر پوشاک
ringtail
تلیله نوک دراز
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
mygale
موش پوزه دراز
verbosity
دراز نویسی پرگویی
scoldpaceous
مانند نوک دراز
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
verbose
دراز نویس درازگو
tractile
لوله شو دراز شدنی
full bottomed
دارای دنباله دراز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com