English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
bill of quantities صورت مقداری
Search result with all words
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
Other Matches
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
quantitative مقداری
quantitatively مقداری
qualitative مقداری
some hot water مقداری آب گرم
some cold water مقداری آب سرد
some milk مقداری شیر
quantitative analysis تحلیل مقداری
single valued function تابع یک مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
quantitative methods روشهای مقداری
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
parameters مقداری از یک مدار
parameter مقداری از یک مدار
some crisps مقداری چیپس
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
extensive property خاصیت مقداری
volume discont تخفیف مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
value parameter پارامتر مقداری
quantitative value ارزش مقداری
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
amounted مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money نظریه مقداری پول
applicative صفت مقداری مانندsome یا every
size distribution of income توزیع درامد مقداری
amounts مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting مقداری از داده یا کاغذ یا...
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit [of up to something] [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
handily ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
transparency مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to have a maximum limit [of something] [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
figures صورت
rolls صورت
images صورت
image صورت
medals صورت
medal صورت
rolled صورت
figure صورت
figuring صورت
freckle لک صورت
versions صورت
version صورت
statement صورت
formed صورت
file صورت
forms صورت
mazard صورت
form صورت
providing در صورت
effigies صورت
physiognomy صورت
physiognomies صورت
effigy صورت
phase صورت
phased صورت
phases صورت
kalendar صورت
listings صورت
roll صورت
statements صورت
coat card صورت
rosters صورت
list صورت
conformer هم صورت
conformational isomers هم صورت
shapes صورت
circumstantially در صورت
filed صورت
shape صورت
visage رو صورت
visages رو صورت
faces صورت
facies صورت
hues صورت
slipped صورت
slips صورت
roster صورت
invoice صورت
hue صورت
constellations صورت
invoiced صورت
slip صورت
face صورت
invoices صورت
invoicing صورت
constellation صورت
listing صورت
accomplishing صورت گرفتن
matricula صورت اعضا
rosters صورت کار
accomplishes صورت گرفتن
on the Q.T. <idiom> به صورت سری
normal form صورت عادی
serials و به صورت سری
roster صورت کار
nominal list صورت اسامی
serial و به صورت سری
nomenelature صورت اسامی
rosters صورت نگهبانی
in memory of <idiom> به صورت رایگان
portraiture نقاشی از صورت
a face-pack ماسک صورت
roster صورت نگهبانی
formalism صورت گرایی
constellations صورت فلکی
sales check صورت فروش
bills of fare صورت غذا
semblance صورت فاهر
constellation صورت فلکی
record صورت مذاکرات
minutes صورت جلسه
similitude شباهت صورت
sick list صورت بیماران
minute صورت جلسه
schedules صورت فهرست
long robe صورت کشیده
list of promotiona صورت ترفیعات
scheduled صورت فهرست
schedule صورت فهرست
sentential form صورت جملهای
bill of fare صورت غذا
burble جوش صورت
reorganization صورت جدید
white face جانورسفید صورت
transfiguration تبدیل صورت
outward show صورت فاهر
to take an inventory of صورت دارایی
BS صورت فروش
face powder پودر صورت
face powders پودر صورت
faceless بدون صورت
face cream کرم صورت
normal form صورت هنجار
isolate به صورت الکتریکی
formation صورت بندی
veiling تور صورت
on foot به صورت پیاده
unfigured بی صورت ساده
outside appearance صورت فاهر
numerator صورت کسر
isolating به صورت الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com