Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
late cut |
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد |
|
|
Other Matches |
|
leg glance |
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد |
fine |
ضربه توپزن به پشت منطقه خود |
fined |
ضربه توپزن به پشت منطقه خود |
finest |
ضربه توپزن به پشت منطقه خود |
called strick |
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد |
impact ionization |
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای |
drop zone |
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش |
impluse level |
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای |
tricrotism |
نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای |
damage area |
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر |
submarine havens |
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی |
sanctuaries |
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن |
sanctuary |
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن |
landing area |
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل |
airspace reservation |
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص |
run up area |
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن |
service area |
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی |
area of military significant fallout |
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
haven submarine |
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها |
polynia |
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده |
leave area |
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات |
grid zone |
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای |
prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده |
area oriented |
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه |
skid row <idiom> |
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین |
concentration area |
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع |
continuous |
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد |
stuck beacon |
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد |
attention |
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد |
attentions |
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد |
sectors |
منطقه عمل منطقه مسئولیت |
remote |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
zone of fire |
منطقه اتش منطقه تیراندازی |
crossing area |
منطقه گذار منطقه پایاب |
sector |
منطقه عمل منطقه مسئولیت |
remoter |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
combat zone |
منطقه رزمی منطقه نبرد |
remotest |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
kill area |
منطقه خطر منطقه تلفات |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
ranging |
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف |
holding area |
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها |
ink |
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد |
inks |
چاپگر کامپیوتر که رشتهای از نقاط جوهری با بار الکتریکی را به کاغذ می فرستد |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
list |
سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد |
non condensing |
ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد |
comparative cover |
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه |
demolition target |
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب |
line crosser |
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی |
axial route |
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات |
clandestine assembly area |
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی |
link |
طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند |
penny a liner |
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد |
acknowledging |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
acknowledges |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
appropriation |
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید |
acknowledge |
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
separation zone |
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها |
demolition guard |
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب |
defense coastal area |
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی |
demilitarization |
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی |
launching area |
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی |
island bases |
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی |
sweep |
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی |
batsmen |
توپزن |
backstop |
توپزن |
batsman |
توپزن |
baulked |
خطای توپزن |
stonewaller |
توپزن تدافعی |
controls |
توپزن دقیق |
control |
توپزن دقیق |
baulks |
خطای توپزن |
baulking |
خطای توپزن |
balks |
خطای توپزن |
balking |
خطای توپزن |
balked |
خطای توپزن |
balk |
خطای توپزن |
controlling |
توپزن دقیق |
batteries |
توپزن و توپگیر |
banjo hitter |
توپزن ضعیف |
battery |
توپزن و توپگیر |
stumps |
سوزاندن توپزن کریکت |
stumping |
سوزاندن توپزن کریکت |
counts |
تعداد امتیاز توپزن |
counting |
تعداد امتیاز توپزن |
stump |
سوزاندن توپزن کریکت |
counted |
تعداد امتیاز توپزن |
count |
تعداد امتیاز توپزن |
ground |
محل ایستادن توپزن |
fine leg |
محل پشت سر توپزن |
on drive |
ضربه بسمت توپزن |
duckings |
اخراج توپزن بی امتیاز |
take a wicket |
سوزاندن توپزن کریکت |
duck |
اخراج توپزن بی امتیاز |
ducked |
اخراج توپزن بی امتیاز |
stumped |
سوزاندن توپزن کریکت |
ducks |
اخراج توپزن بی امتیاز |
double |
توپزن 0001امتیازی فصل |
defense |
دفاع توپزن از میله ها |
doubled up |
توپزن 0001امتیازی فصل |
dismiss |
سوزاندن توپزن و اخراج او |
dismisses |
سوزاندن توپزن و اخراج او |
dismissing |
سوزاندن توپزن و اخراج او |
doubled |
توپزن 0001امتیازی فصل |
catcher |
توپگیر پشت سر توپزن |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
posttraumatic |
پس ضربهای |
dicrotism |
دو ضربهای |
traumatic |
ضربهای |
island |
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی |
islands |
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی |
ball |
توپ دور از دسترس توپزن |
leg hit |
ضربه بسمت محدوده توپزن |
complete game |
یک بازی کامل از طرف توپزن |
night-watchmen |
توپزن پایان مسابقه کریکت |
beanball |
توپی که هدف ان سر توپزن باشد |
down |
میله افتاده واخراج توپزن |
out of one's ground |
تجاوز توپزن از محل ایستادن |
night watchman |
توپزن پایان مسابقه کریکت |
blooper |
پرتاب اهسته توپ به توپزن |
handle the ball |
دست زدن توپزن به توپ |
night-watchman |
توپزن پایان مسابقه کریکت |
shock wave |
موج ضربهای |
impluse inertia |
لختی ضربهای |
shock waves |
موج ضربهای |
australian crawl |
کرال دو ضربهای |
impulse discharge |
تخلیه ضربهای |
impulse turbine |
توربین ضربهای |
whipping |
حرکت ضربهای |
impluse wave |
موج ضربهای |
impact strength |
استحکام ضربهای |
strode analysis |
تحلیل ضربهای |
ippon kumite |
مبارزه تک ضربهای |
impact printer |
چاپگر ضربهای |
implusing signal |
سیگنال ضربهای |
detonation |
انفجار ضربهای |
detonations |
انفجار ضربهای |
percussion welding |
جوشکاری ضربهای |
pulsating load |
بار ضربهای |
impluse detector |
اشکارسازجریان ضربهای |
partial products |
حاصل ضربهای جز |
impluse contact |
کنتاکت ضربهای |
impluse breakdown |
شکست ضربهای |
impluse distortion |
اعوجاج ضربهای |
impluse switch |
کلید ضربهای |
impluse sender |
مولد ضربهای |
impact exitation |
تحریک ضربهای |
impluse tachometer |
تاکومتر ضربهای |
mach wave |
موج ضربهای |
percussion press |
پرس ضربهای |
impluse function |
تابع ضربهای |
impluse voltage |
فشار ضربهای |
impluse generator |
مولد ضربهای |
impulsive force |
نیروی ضربهای |
sambon kumite |
مبارزه سه ضربهای |
impluse current |
جریان ضربهای |
impact force |
نیروی ضربهای |
tricrotic |
نبض سه ضربهای |
implusive excitation |
تحریک ضربهای |
transient voltage |
ولتاژ ضربهای |
impluse exitation |
تحریک ضربهای |
impact load |
بار ضربهای |
drop test |
ازمایش ضربهای |
batch mixer |
مخلوط کن ضربهای |
shock excitation |
تحریک ضربهای |
shock concrete |
بتن ضربهای |
impluse switch |
تکمه ضربهای |
acknowledging |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
ack |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
acknowledges |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
acknowledge |
سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است |
CTR |
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد |
bean |
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ |
throw out |
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت |
cleanup |
توپزن چهارم که معمولا قوی است |
comebacker |
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن |
opener |
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت |
beans |
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ |
coacher |
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال |
third man |
محل توپگیر دور از توپزن کریکت |
skittle |
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم |
silly |
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن |
half century |
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت |
yorked |
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت |
sillier |
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن |
silliest |
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن |
dig in |
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن |
impact crusher |
سنگ شکن ضربهای |
joint |
مفصل اتصال ضربهای |
tensile impact test |
ازمایش کشش ضربهای |
percussion riveter |
پرچ کننده ضربهای |
impluse sound level |
سطح صوت ضربهای |
impluse protective level |
سطح فشار ضربهای |
pulsed resistance welding |
جوشکاری مقاومتی ضربهای |
pusher type furnace |
کوره نوع ضربهای |