English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
Other Matches
yard track ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
bloop ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
dropouts ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
in- باامتیاز
in باامتیاز
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
intercommand داخل قسمت داخل یکان
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
compounded محوطه
area محوطه
compounds محوطه
hawed محوطه
areas محوطه
compound : محوطه
ward محوطه
precincts محوطه
wards محوطه
haw محوطه
haws محوطه
compounds : محوطه
garth محوطه
zones محوطه
ground محوطه
spaces محوطه
precinct محوطه
space محوطه
enclosures محوطه
zone محوطه
enclosure محوطه
compound محوطه
compounded : محوطه
hawing محوطه
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
god's acre محوطه کلیسا
yard محوطه یا میدان
yard حیاط محوطه
lot قرعه محوطه
yard man متصدی محوطه
yards محوطه یا میدان
yards حیاط محوطه
area of probability محوطه احتمالات
area of visibility محوطه دید
cubby محوطه مکعب
aprons محوطه بارگیری
dock yard محوطه بارانداز
dock yard محوطه لنگرگاه
clear way محوطه صعود
apron محوطه بارگیری
cincture حلقه محوطه
run way محوطه فرود
runout محوطه دویدن
chill space محوطه سردخانه
embarkation area محوطه بارگیری
stockyard محوطه دامداری
buffer distance محوطه امنیت
enceinte محوطه قلعه
environment architecture معماری محوطه
freeze space محوطه سردخانه
out port بندرخارج از محوطه
Inc مخفف محوطه
lawn محوطه چمن
close چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
closes چهاردیواری محوطه
closest چهاردیواری محوطه
courtyard محوطه محصور
runs ترتیب محوطه
run ترتیب محوطه
ambit وسعت محوطه
goal crease محوطه دروازه
trap محوطه کوچک
farmyard محوطه مزرعه
farmyards محوطه مزرعه
penalty area محوطه پنالتی
lawns محوطه چمن
penalty areas محوطه پنالتی
cubbyhole محوطه کوچک ومحصور
back judge داور در محوطه دفاعی
backcourt محوطه پشت یک سوم
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
magazine space محوطه زاغه مهمات
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
site محل محوطه کار
landscape architecture معماری محوطه سازی
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
sites محل محوطه کار
quarterdeck محوطه تشریفات ناو
run way محوطه دویدن هواپیما
ward حیاط محوطه زندان
chill space محوطه سرد انبار
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
wards حیاط محوطه زندان
side lines محوطه بیرون از خط کناری
outdoor lighting fixtures چراغهای روشنائی محوطه
area of uncertainity محوطه عدم امنیت
loculus محوطه یاحفره کوچک
impark در محوطه نگاه داشتن
plains میدان یا محوطه جنگ
plainer میدان یا محوطه جنگ
plain میدان یا محوطه جنگ
parking محوطه پارک کردن
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
plainest میدان یا محوطه جنگ
sited محل محوطه کار
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
gully محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gullies محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gulleys محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
nett محوطه تمرین محصوربا تور
net محوطه تمرین محصوربا تور
nets محوطه تمرین محصوربا تور
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
outland زمینهای خارج از محوطه ملک
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
back room محوطه بین خط پایانی ودیوار
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
embarkation area محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
yardmaster رئیس محوطه بارانداز راه اهن
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
drylot محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
Genius Loci نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
lumberyard محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyards محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
tolls حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
chute چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
chutes چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
inside <adv.> <prep.> در داخل
interiors داخل
within <prep.> در داخل
interiorly از داخل
intra داخل
insides داخل
interior داخل
aboard داخل
withindoors در داخل
anie داخل
lineball داخل
within در داخل
inside داخل
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
desert [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
implode از داخل ترکیدن
on line داخل رده
heave in کشیدن به داخل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com