English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
Other Matches
charging خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
inducing خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machined خطای ناشی خرابی سخت افزار
induces خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induce خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machines خطای ناشی خرابی سخت افزار
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
cross linked files در DOS-MS خطای ناشی از استفاده دو فایل از یک بخش از دیسک
saturation خطای ناشی ازاشباع رسانه ذخیره سازی مغناطیسی
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
civil liability مسئوولیت مدنی
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
torts خطای مدنی
tort خطای مدنی
civil wrong خطای مدنی
ill- ناشی
emergent ناشی
gauche ناشی کج
muffing ناشی
muffed ناشی
muff ناشی
ills ناشی
Due to ناشی از
muffs ناشی
on account of somebody [something] ناشی از
maladroit ناشی
dilettanti ناشی
amateurish ناشی
descended ناشی
due ناشی از
result ناشی
resulted ناشی
resulting ناشی
resultant ناشی
skilless ناشی
mala filde ناشی
dilettantes ناشی
ill ناشی
skill less ناشی
dilettante ناشی
even tual ناشی
therefrom ناشی از ان
issues ناشی شدن
issue ناشی شدن
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
negligent ناشی از بی مبالاتی
guttural ناشی از گلو
tisy ناشی از مستی
dittographic ناشی ازتکراراشتباهی
awkward بی لطافت ناشی
unfortunate ناشی ازبدبختی
awkwardness ناشی گری
toxic ناشی از زهراگینی
novice ادم ناشی
abnerval ناشی از عصب
adipic ناشی ازچربی
variorum ناشی ازچندمنبع
unperfect ناشی نابلد
due to an accident ناشی از یک حادثه
gaucherie ناشی گری
jackleg ناشی نادرست
irritative ناشی از تحریک
hypostatic ناشی از ته نشینی
awkward age سن خامکار [ناشی]
emanate ناشی شدن
emanated ناشی شدن
novices ادم ناشی
emanates ناشی شدن
emanating ناشی شدن
gremie بی تجربه و ناشی
unskil ناشی بی مهارت
privative ناشی از محرومیت
rise ناشی شدن
internal ناشی ازدرون
rises ناشی شدن از
rhapsodical ناشی از احساسات
rises ناشی شدن
rise ناشی شدن از
stingy ناشی از خست
issued ناشی شدن
sequent منتج ناشی
premune ناشی از جلوگیری
royalistic ناشی از شاه پرستی
diastrophic ناشی ازتغییرات ارضی
interoceptive ناشی از امعاء واحشاء
intuitional ناشی از درک مستقیم
pot valour دلپری ناشی از مستی
profits a prendre حقوق ناشی از مزارعه
rube ادم دهاتی ناشی
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
flow ناشی شدن فلو
ingenious با هوش ناشی از زیرکی
inexpertness ناشی گری بی تخصصی
flows ناشی شدن فلو
renunciatory ناشی از انکار نفس
comes رخ دادن ناشی شدن
come رخ دادن ناشی شدن
renunciative ناشی از انکار نفس
ravening حریص ناشی از حرص
arising رخ دادن ناشی شدن
arises رخ دادن ناشی شدن
arise رخ دادن ناشی شدن
wind wave خیز اب ناشی از باد
ebb current جریان ناشی از افت اب
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
wind wave موج ناشی از باد
despiteous ناشی ازکینه یالج
sentiment ضعف ناشی ازاحساسات
impiteous ناشی از سخت دلی
inexpertly ازروی ناشی گری
flowed ناشی شدن فلو
vinculo matrimonii ناشی از علقه زوجیت
result ناشی شدن نتیجه
shear stress تنش ناشی از برش
resulted ناشی شدن نتیجه
well-meaning ناشی از قصد خوب
absorption losses تلفات ناشی از جذب
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
internal باطنی ناشی ازدرون
shear failure گسیختگی ناشی از برش
occupation disease امراض ناشی از کار
perjurious ناشی از پیمان شکنی
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
resulting ناشی شدن نتیجه
well meaning ناشی از قصد خوب
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
well-intentioned ناشی از نیت خوب
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
war risks خطرات ناشی از جنگ
proceeded ناشی شدن از عایدات
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
proceed ناشی شدن از عایدات
shear crack ترک ناشی از برش
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
left handed واقع در سمت چپ ناشی
short sighted ناشی از کوته نظری
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
paganish بیت پرست ناشی ار شرک
scrupulous ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
maladroitness ناشی گری بیدست و پایی
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
rental income درامد ناشی از اجاره بها
catcher بوکسور ناشی کتک خور
well mcaning خوش نیت ناشی از قصدخوب
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
forced vibration ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
idols of the cave اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
property income tax مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
derive ناشی شدن از منتج کردن
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
derives ناشی شدن از منتج کردن
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
deriving ناشی شدن از منتج کردن
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
deflationary gap لطمه ناشی از رکود اقتصادی
titular ناشی از لقب رسمی افتخاری
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
awesome حاکی از ترس ناشی از بیم
bizarre غیر مانوس ناشی از هوس
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
greenhorns مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
wind load سربار ناشی از اثرات باد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com