English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
The various strata of society. طبقات مختلف اجتماع
Other Matches
ratag طبقات پایین اجتماع
the rabble طبقات پایین اجتماع
upper class وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper classes وابسته به طبقات بالای اجتماع
caste طبقات مختلف مردم هند
castes طبقات مختلف مردم هند
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
air stability وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
paint program نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
folia طبقات
tag rag طبقات
bussed خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
stratification تشکیل طبقات
folia طبقات نازک
high-class از طبقات بالا
economic classes طبقات اقتصادی
categories of maintenance طبقات نگهداری
allogamous مختلف الجنس و مختلف النوع
profile امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
across the board شامل تمام طبقات
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
macro طبقات و عملیات در یک تابع
ragtag توده طبقات پست
coal measures طبقات زغال خیز
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
classless بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
goodies زن کامل و محترمه از طبقات پایین
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
Brahmins آدم با فرهنگ از طبقات بالا
rabble توده طبقات پست ازدحام
Brahmin آدم با فرهنگ از طبقات بالا
goody زن کامل و محترمه از طبقات پایین
index fossil سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
tectonics مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
ranks طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
stratification تشکیل طبقات زمین چینه بندی
inter laminate [در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
interlaminate در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
stratigraphy وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
highways خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
hunting design طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
ichthyosaurus یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
procession اجتماع
conjunctions اجتماع
union اجتماع
muster اجتماع
meeting اجتماع
milieu اجتماع
mustering اجتماع
mustered اجتماع
meetings اجتماع
hurricane اجتماع
hurricanes اجتماع
societies اجتماع
society اجتماع
communities اجتماع
assemblage اجتماع
community اجتماع
assemblages اجتماع
consensus اجتماع
reunions اجتماع
association اجتماع
milieus اجتماع
milieux اجتماع
gathering اجتماع
associations اجتماع
conjunction اجتماع
gatherings اجتماع
processions اجتماع
unions اجتماع
musters اجتماع
socio- اجتماع
public meeting اجتماع
commonweal اجتماع
reunion اجتماع
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
societies جامعه اجتماع
overload اجتماع مهاجمان
overloads اجتماع مهاجمان
collection اجتماع مجموعه
society جامعه اجتماع
collections اجتماع مجموعه
meeting ملاقات اجتماع
turn out اجتماع ازدحام
meetings ملاقات اجتماع
therapeutic community اجتماع درمانی
assembly اجتماع انجمن
communing اجتماع تعاونی
paraded اجتماع مردم
parades اجتماع مردم
parading اجتماع مردم
rallied اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rally اجتماع مجدد
congregate اجتماع کردن
congregated اجتماع کردن
congregates اجتماع کردن
congregating اجتماع کردن
parade اجتماع مردم
commune اجتماع تعاونی
communed اجتماع تعاونی
communes اجتماع تعاونی
societal وابسته به اجتماع
official meeting اجتماع رسمی
flocculate اجتماع کردن
crowd شلوغی اجتماع
klatch اجتماع خودمانی
klatsch اجتماع خودمانی
concourse محل اجتماع
concourses محل اجتماع
aggregation اجتماع توده
overloaded اجتماع مهاجمان
crowds شلوغی اجتماع
franklin طبقه متوسط اجتماع
lower class طبقه سوم [اجتماع]
underclass طبقه سوم [اجتماع]
lower class سطح پایین [اجتماع]
accru اجتماع فراهم شدگی
guildhalls محل اجتماع اصناف
guildhall محل اجتماع اصناف
community psychology روانشناسی اجتماع نگر
underclass سطح پایین [اجتماع]
subclass سطح پایین [اجتماع]
subclass طبقه سوم [اجتماع]
scurf شوره سر وازده اجتماع
grass roots اجتماع محلی منشاء
scum طبقه وازده اجتماع
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
union [set theory] اجتماع [مجموعه] [ریاضی]
riot اجتماع و بلوا کردن
rioted اجتماع و بلوا کردن
rioting اجتماع و بلوا کردن
trigon اجتماع سه ستاره باهم
riots اجتماع و بلوا کردن
pentapolis اجتماع پنج شهر
tertiery پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
forums بازار محل اجتماع عموم
underclass طبقه پست وپایین اجتماع
unsociable گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
subclass طبقه پست وپایین اجتماع
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
haunt محل اجتماع تبه کاران
haunts محل اجتماع تبه کاران
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
forum بازار محل اجتماع عموم
vespiary اجتماع زنبوران دستهای زنبور
upperclassman عضو صنوف ممتازه اجتماع
communitarian عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
forgather گرد امدن اجتماع کردن
lower class طبقه پست وپایین اجتماع
foyer مرکز اجتماع راهرو بزرگ
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
foyers مرکز اجتماع راهرو بزرگ
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
rand لبه برامدگی لبه طبقات سنگ نوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com