English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
ratag طبقات پایین اجتماع
the rabble طبقات پایین اجتماع
Other Matches
The various strata of society. طبقات مختلف اجتماع
upper classes وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper class وابسته به طبقات بالای اجتماع
goody زن کامل و محترمه از طبقات پایین
goodies زن کامل و محترمه از طبقات پایین
subclass سطح پایین [اجتماع]
underclass سطح پایین [اجتماع]
lower class سطح پایین [اجتماع]
folia طبقات
tag rag طبقات
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
economic classes طبقات اقتصادی
high-class از طبقات بالا
stratification تشکیل طبقات
categories of maintenance طبقات نگهداری
folia طبقات نازک
ragtag توده طبقات پست
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
macro طبقات و عملیات در یک تابع
across the board شامل تمام طبقات
coal measures طبقات زغال خیز
castes طبقات مختلف مردم هند
caste طبقات مختلف مردم هند
rabble توده طبقات پست ازدحام
classless بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
Brahmin آدم با فرهنگ از طبقات بالا
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
Brahmins آدم با فرهنگ از طبقات بالا
down سوی پایین بطرف پایین
tectonics مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
ranks طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
index fossil سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
stratification تشکیل طبقات زمین چینه بندی
inter laminate [در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
interlaminate در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
stratigraphy وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
ichthyosaurus یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
gatherings اجتماع
reunion اجتماع
reunions اجتماع
gathering اجتماع
unions اجتماع
procession اجتماع
union اجتماع
hurricanes اجتماع
association اجتماع
processions اجتماع
associations اجتماع
commonweal اجتماع
milieu اجتماع
meetings اجتماع
hurricane اجتماع
societies اجتماع
society اجتماع
public meeting اجتماع
communities اجتماع
assemblage اجتماع
assemblages اجتماع
socio- اجتماع
consensus اجتماع
milieus اجتماع
milieux اجتماع
community اجتماع
musters اجتماع
mustering اجتماع
conjunctions اجتماع
mustered اجتماع
meeting اجتماع
conjunction اجتماع
muster اجتماع
concourses محل اجتماع
concourse محل اجتماع
therapeutic community اجتماع درمانی
parades اجتماع مردم
paraded اجتماع مردم
aggregation اجتماع توده
klatsch اجتماع خودمانی
parade اجتماع مردم
meetings ملاقات اجتماع
klatch اجتماع خودمانی
parading اجتماع مردم
rallied اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
communing اجتماع تعاونی
turn out اجتماع ازدحام
overloads اجتماع مهاجمان
flocculate اجتماع کردن
overload اجتماع مهاجمان
commune اجتماع تعاونی
assembly اجتماع انجمن
communed اجتماع تعاونی
congregating اجتماع کردن
congregates اجتماع کردن
overloaded اجتماع مهاجمان
rally اجتماع مجدد
society جامعه اجتماع
societies جامعه اجتماع
meeting ملاقات اجتماع
congregate اجتماع کردن
congregated اجتماع کردن
communes اجتماع تعاونی
official meeting اجتماع رسمی
crowd شلوغی اجتماع
collection اجتماع مجموعه
collections اجتماع مجموعه
crowds شلوغی اجتماع
societal وابسته به اجتماع
community psychology روانشناسی اجتماع نگر
riot اجتماع و بلوا کردن
scum طبقه وازده اجتماع
underclass طبقه سوم [اجتماع]
rioting اجتماع و بلوا کردن
lower class طبقه سوم [اجتماع]
grass roots اجتماع محلی منشاء
pentapolis اجتماع پنج شهر
riots اجتماع و بلوا کردن
rioted اجتماع و بلوا کردن
union [set theory] اجتماع [مجموعه] [ریاضی]
franklin طبقه متوسط اجتماع
scurf شوره سر وازده اجتماع
guildhalls محل اجتماع اصناف
guildhall محل اجتماع اصناف
accru اجتماع فراهم شدگی
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
subclass طبقه سوم [اجتماع]
trigon اجتماع سه ستاره باهم
tertiery پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
haunt محل اجتماع تبه کاران
forgather گرد امدن اجتماع کردن
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
haunts محل اجتماع تبه کاران
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
forum بازار محل اجتماع عموم
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
unsociable گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
subclass طبقه پست وپایین اجتماع
lower class طبقه پست وپایین اجتماع
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
foyers مرکز اجتماع راهرو بزرگ
underclass طبقه پست وپایین اجتماع
forums بازار محل اجتماع عموم
upperclassman عضو صنوف ممتازه اجتماع
communitarian عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
vespiary اجتماع زنبوران دستهای زنبور
foyer مرکز اجتماع راهرو بزرگ
rand لبه برامدگی لبه طبقات سنگ نوار
rout اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
routed اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routs اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
camporee اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
outside art [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
casework مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
air stability وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
antisocial مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
social disease بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
vide infara پایین
below <adv.> در پایین
lowering پایین تر
lowers پایین تر
lowered پایین تر
dowm پایین
flat پایین
infara پایین
infara پایین تر
submiss پایین
below پایین
low level پایین
further down پایین تر
short پایین تر
lower پایین تر
low پایین
shorter پایین تر
shitu پایین
sub- یا پایین تر
beneath پایین تر
beneath پایین
bottom پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> در پایین
shortest پایین تر
de- پایین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com