English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
cloud design طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
Other Matches
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
Murghi rugs فرش های مرغی [این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
Chrysanthemum design طرح گل داوودی که بیشتر در فرش های چینی بکار می رود
calyx طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
peony طرح شقایق فرنگی [این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
Ensi [نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
lotus [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
acanthus design طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
trefoil design طرح های سه گوش [بیشتر در حاشیه قالی بکار می رود و معمولا در لا به لای نگاره های دیگر خصوصا اسلیمی ها دیده می شود.]
yin yang مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
cabbage rose طرح گل رز کلمی که بیشتر بصورت گل های توپر و در نقشه های اروپایی و طرح گل فرنگ دیده می شود
virus هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
sinicism متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize جنبه چینی دادن چینی کردن
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Loudon's hollow wall [دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
saw tooth دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
hands of Fatima طرح دستان فاطمه [نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
clouded ابری
reeky ابری
cloudy ابری
nubilous ابری
overcast ابری
heavier ابری
flossflower گل ابری
heaviest ابری
acloud ابری
heavy ابری
heavies ابری
nebula ابری
nebulose ابری
nedula ابری
thicker تیره ابری
sponginess حالت ابری
veil nebula ابری پرده
thickest تیره ابری
nebulosity حالت ابری
thick تیره ابری
star nebula ابری ستارهای
star cloud ابری ستارهای
crab nebula ابری خرچنگی
ring nebula ابری حلقوی
tarantula nebula ابری طلاماهی
obnubilate ابری کردن
emission nebula ابری تشعشعی
orion nebula ابری جبار
dummbbell nebula ابری دمبل
lagoon nebula ابری مرداب
gloom ابری بودن
horsehead nebula ابری سراسب
dapple لکه ابری
planetary nebula ابری سیارهای
aquarius nebula ابری دلو
flecker ابری کردن
owl nebula ابری جعد
to overcloud ابری شدن [هوشناسی]
extragalactic nebula ابری برون کهکشانی
to cloud over ابری شدن [هوشناسی]
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
overcloud ابری یا تیره شدن
It is cloudy. هوا ابری است.
heavily overcast ابری متراکم [هواشناسی]
horsehead nebula ابری کله اسبی
lyraring nebula ابری حلقوی شلیاق
marbleize رنگ ابری کردن
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
marbles رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
emission nebula ابری نشری سحابی گسیلشی
marble رنگ ابری زدن مرمرنماکردن
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
trimorphous سه حالتی
trimorph سه حالتی
expressional حالتی
inexpressiveness بی حالتی
two state دو حالتی
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
two state jump جهش دو حالتی
state equation معادله حالتی
degenerating چند حالتی
degenerates چند حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state variable متغییر دو حالتی
degenerate چند حالتی
dichotomy دو حالتی دورستگی
dichotomies دو حالتی دورستگی
degenerated چند حالتی
multiphase چند حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
desperateness حالتی که بیرون ازامیدباشد
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
to get into دچار [حالتی] شدن
strike an attitude حالتی بخود گرفتن
to fall into دچار [حالتی] شدن
degeneracy چند حالتی بودن
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
passage انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
passages انتقال از حالتی به حالت دیگر
helmcloud ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
the greenish hue of blue حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
recognition و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
mergers حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
hand inhand poition رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
merger حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
marking نشان دار سازی نشان
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
recognition و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
optical و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
eyes دیده
eye water اب دیده
eyeing دیده
eying دیده
eye دیده
Chinese چینی ها
sinitic چینی
brick bond رج چینی
joss بت چینی
china چینی
porcelain چینی
Chinese چینی
bond رج چینی
Chinese زن چینی
masonry bond رج چینی
maying گل چینی
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
dro حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
Floret [rosette] [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
enntinel دیده بان
worldly wise جهان دیده
scouted دیده وری
hardened steel فولاد اب دیده
pitched تهیه دیده
lookout دیده بان
feeder دیده بان
in sight دیده شدنی
scout car خودرو دیده ور
feeders دیده بان
scouting دیده وری
damaged خسارت دیده
worldly-wise جهان دیده
imperceptible دیده نشدنی
indiscernible دیده نشدنی
observer دیده بان
sightless دیده نشده
observers دیده بان
visible دیده شدنی
vedette دیده ورسوار
unsight دیده نشده
scout دیده وری
lookouts دیده بان
feelers دیده بان
scouts دیده وری
feeler دیده بان
eyeless بی بصیرت بی دیده
light struck نور دیده
lost زیان دیده
light of one's eyes نور دیده
invisible دیده نشدنی
monitoring دیده بانی
PCU وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
bump حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
porcelaine فرف چینی
vintages انگور چینی
porcellaneous از جنس چینی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com