Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
chumming
طعمه ریزی
Other Matches
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
moulting
پر ریزی موی ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
setting up
طعمه ها
sets
طعمه ها
terminal tackle
طعمه
set
طعمه ها
prey
طعمه
baiting
طعمه
victim
طعمه
victims
طعمه
baited
طعمه دادن
prey
طعمه قربانی
ravin
طعمه شکاری
predacity
طعمه جویی
chums
طعمه ماهیگیری
chum
طعمه ماهیگیری
baits
طعمه ماهیگیری
bait
طعمه ماهیگیری
hanks
طعمه شکار
hank
طعمه شکار
baits
طعمه دادن
baited
طعمه ماهیگیری
bait
طعمه دادن
baiter
طعمه دهنده
put-upon
طعمه قراردادن
put upon
طعمه قراردادن
victimizing
طعمه کردن
victimising
طعمه کردن
victimize
طعمه کردن
victimized
طعمه کردن
victimises
طعمه کردن
victimised
طعمه کردن
luring
طعمه ماهی
lure
طعمه ماهی
lured
طعمه ماهی
victimizes
طعمه کردن
lures
طعمه ماهی
nymphs
طعمه مصنوعی ماهیگیری
ravens
شکار طعمه شکاری
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
wet fly
طعمه ماهیگیری زیرابی
raven
شکار طعمه شکاری
fly-fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
fly fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
hitting
طعمه دزدی ماهی
nymph
طعمه مصنوعی ماهیگیری
popper
طعمه شناور ماهیگیری
bait casting
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
takes
طعمه خوردن ماهی
take
طعمه خوردن ماهی
hit
طعمه دزدی ماهی
hits
طعمه دزدی ماهی
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
spinner
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
fishes
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
fished
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
dropper fly
طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
bottom rig
وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
fly
طعمه مصنوعی بشکل حشره
jigging
بالا و پایین بردن طعمه در اب
fish
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
steamers
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
lures
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
steamer
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
lured
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lure
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
jig
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
jigs
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
luring
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
hackle
پر دراز و باریک وصل به طعمه ماهیگیری
tailfly
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
fly dope
ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
fly tying
گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
turtle knot
گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
terminal rig
طعمه راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lure
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lures
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lured
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
bait
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
luring
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plug
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugging
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugs
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
gravelling
شن ریزی
molt
پر ریزی
foundation
پی ریزی
inpouring
تو ریزی
shrouding
شن ریزی
deplumation
پر ریزی
tininess
ریزی
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
planning
<adj.>
برنامه ریزی
budgeting
بودجه ریزی
bloodbath
خون ریزی
modeller
طرح ریزی
bloodbaths
خون ریزی
projecting
طرح ریزی
placing concrete
بتن ریزی
perspiration
عرق ریزی
suffusion
زیر ریزی
landslip
فرو ریزی
schematization
برنامه ریزی
schematization
طرح ریزی
evacuation
برون ریزی
retropulsion
درون ریزی
planning
طرح ریزی
casting
چدن ریزی
designment
طراح ریزی
concrete work
بتن ریزی
circumfusion
دور ریزی
cast iron
چدن ریزی
bellfounding
زنگ ریزی
acting out
برون ریزی
actification
سرکه ریزی
landslips
فرو ریزی
outflows
بیرون ریزی
outflow
بیرون ریزی
rip rap
سنگ ریزی
effusion
برون ریزی
foundry
چدن ریزی
foundries
چدن ریزی
minuteness
ریزی ناچیزی
iron foundry
اهن ریزی
grouting
دوغاب ریزی
green sand molding
قالب ریزی تر
gravelling
سنگ ریزی
modelling
طرح ریزی
foundation soil
پی ریزی ساختمان
fineness modulus
مدول ریزی
fineness
ریزی دانه ها
egestion
بیرون ریزی
effusions
برون ریزی
sweats
عرق ریزی
managements
برنامه ریزی
libations
ساغر ریزی
libation
ساغر ریزی
purge
برون ریزی
foundation
پی ریزی اساس
discharge
برون ریزی
discharges
برون ریزی
earthwork
خاک ریزی
projection
طرح ریزی
projections
طرح ریزی
scheming
طرح ریزی
programming
برنامه ریزی
management
برنامه ریزی
purges
برون ریزی
fillings
خاک ریزی
filling
خاک ریزی
sweat
عرق ریزی
sweating
عرق ریزی
purged
برون ریزی
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
population planning
برنامه ریزی جمعیت
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
linear programming
برنامه ریزی خطی
construct
طرح ریزی کردن
planning principles
اصول برنامه ریزی
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
develops
برنامه ریزی و تولید
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
curriculum development
برنامه ریزی درسی
develop
برنامه ریزی و تولید
projects
طرح ریزی کردن
projected
کاربرنامه ریزی شده
career planning
طرح ریزی مشاغل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com