Dictiornary-Farsi | عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب


Other Matches

puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
markings	نشان دار سازی نشان
marking	نشان دار سازی نشان
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
knight bachelor	پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
court rug	فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
upmost	عالی ترین بالاترین درجه
admirals	عالی ترین افسرنیروی دریایی
admiral	عالی ترین افسرنیروی دریایی
marks	نشان کردن نشان
mark	نشان کردن نشان
justiciar	قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
high fidelity	ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
silicon valley	محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
legislative council	هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
gallus	بندجوراب
stamps	نشان
ikons	نشان
stamp	نشان
hallmarks	نشان
impress	نشان
impressed	نشان
printless	بی نشان
impresses	نشان
emblems	نشان
icon	نشان
icons	نشان
cicatricial	نشان
insigne	نشان
insignia	نشان
savorŠetc	نشان
mark	نشان
hallmark	نشان
impressing	نشان
refrigeratory	تب نشان
refrigerent	تب نشان
marks	نشان
shew	نشان
ear mark	نشان
benchmarks	نشان
symbol	نشان
shows	نشان
showed	نشان
show	نشان
target	نشان
cicatricle	نشان
bench mark	نشان
benchmark	نشان
ensign	نشان
ensigns	نشان
caret	نشان
cicatrice	نشان
targeted	نشان
unmarked	بی نشان
tracks	نشان
tracked	نشان
tokens	نشان
token	نشان
badge	نشان
badges	نشان
targetting	نشان
targeting	نشان
targets	نشان
targetted	نشان
gong [British E]	نشان
signal	نشان
track	نشان
medal	نشان
signaled	نشان
slurs	نشان
slurring	نشان
slurred	نشان
slur	نشان
signalled	نشان
medals	نشان
symptoms	نشان
symptom	نشان
hash mark	خط نشان
indication	نشان
trace	نشان
traced	نشان
traces	نشان
tallying	خط نشان
tallying	نشان
tally	خط نشان
score	نشان
awards	نشان
awarding	نشان
awarded	نشان
award	نشان
traceless	بی نشان
attributing	نشان
attributes	نشان
attribute	نشان
scored	نشان
tally	نشان
tallies	خط نشان
tallies	نشان
tallied	خط نشان
tallied	نشان
chalking	نشان
banner	نشان
scores	نشان
banners	نشان
trackless	بی نشان
emblem	نشان
chalk	نشان
chalked	نشان
chalks	نشان
indice	نشان
presaging	نشان
vexillum	نشان
presages	نشان
presaged	نشان
presage	نشان
indicium	نشان
plaque	نشان
plaques	نشان
brands	نشان
grammalogue	نشان
branding	نشان
brand	نشان
tracts	نشان
vestigial	نشان
vestige	نشان
vestiges	نشان
tract	نشان
untitled	بی نشان
aimed	نشان هدف
foretoken	نشان پیش
emblem	نشان افتخار
campaign badge	نشان جنگی
aim	نشان هدف
high watermark	بالاترین نشان اب
gemmed	گوهر نشان
ear mark	نشان کردن
aims	نشان هدف
file mark	نشان پرونده
field mark	نشان میدان
expansion orbit	مدار نشان
cicatrix	داغ نشان
center punch	سنبه نشان
exhibitive	نشان دادنی
certificate for decoration	حکم نشان
evincible	نشان دادنی
rule	نشان راه
christcross	نشان چلیپا
cockade	نشان کلاه
conizance	نشان ویژه
mementos	نشان یاداور
diacritical marks	نشان تشخیص
end mark	نشان خاتمه
end mark	نشان انتها
emblematist	نشان ساز
emblazonry	نشان خانوادگی
gemmed	جواهر نشان
group mark	نشان گروه
guide post	نشان راه
diacritical	نشان تشخیص
emblems	نشان افتخار
mementoes	نشان یاداور
memento	نشان یاداور
demark	نشان گذاردن
question mark	پرسش نشان
question marks	پرسش نشان
diacritic	نشان تشخیص
visions	یا نشان دادن
faceless	بینام و نشان
evincing	نشان دادن
commendation	نشان سپاس
indicate	نشان دادن
index fingers	انگشت نشان
indicated	نشان دادن
indicates	نشان دادن
exert	نشان دادن
exerted	نشان دادن
exerting	نشان دادن
evinces	نشان دادن
evinced	نشان دادن
evince	نشان دادن
earmark	نشان هویت
earmarks	نشان هویت
sight	نشان کردن
sights	نشان کردن
demarcate	نشان گذاردن
demarcated	نشان گذاردن
demarcates	نشان گذاردن
demarcating	نشان گذاردن
exerts	نشان دادن
index finger	انگشت نشان