English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
agent عامل اطلاعاتی
agents عامل اطلاعاتی
Search result with all words
burned کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agents عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
Other Matches
counterintelligence survey بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
intelligence cycle مدار اطلاعاتی
intelligence annex پیوست اطلاعاتی
information system سیستم اطلاعاتی
information service سرویس اطلاعاتی
information service خدمت اطلاعاتی
information routing مسیریابی اطلاعاتی
bulletins نشریه اطلاعاتی
bulletin نشریه اطلاعاتی
data banks بانک اطلاعاتی
data bank بانک اطلاعاتی
information bits بیتهای اطلاعاتی
intelligence summary خلاصه اطلاعاتی
agent net شبکه اطلاعاتی
knowledge industries صنایع اطلاعاتی
information banks بانکهای اطلاعاتی
knowledge work کار اطلاعاتی
information networks شبکههای اطلاعاتی
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
on line information service سرویس اطلاعاتی مستقیم
automated intelligence file پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
help desk میز کمک [اطلاعاتی]
helpdesk میز کمک [اطلاعاتی]
in on <idiom> اطلاعاتی داشتن درمورد
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
cumpuserve سرویس اطلاعاتی کامپیوتر
intelligence summary خلاصه وضعیت اطلاعاتی
aisp انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
shannon اندازه محتوای اطلاعاتی یک ارسال
association in information systems انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
irm Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
have something on someone <idiom> اطلاعاتی درموردکار خطای شخص داشتن
inside information اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
shirt-tails اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
list چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
compuserve یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی line-on وابسته به آمریکا
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
header پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
qube تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
cirvis دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
headers پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
ip شرکت یا کاربری که اطلاعاتی درباره استفاده سیستم ویدیویی است
revealed نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
aspects کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
mastered اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
aspect کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
masters اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
approved data سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
CD وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CDs وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
Q Channel یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
requesting متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requests متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requested متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
RIFF فایل که حاوی اطلاعاتی است که با قالب فایل RIFF فرمت میشود
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
poaching دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
Internetwork Packet Exchange پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه است
IPX پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه به کار می رود
freedom of information act قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
RFC متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد تازه مط رح شده است واز کاربرق خواهد که متن را بررسی کند و توضیحات لازم را اضافه کند
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
elements عامل
coagent هم عامل
functionery عامل
operant عامل
attorney عامل
operators عامل
attorneys عامل
operating عامل
propellants عامل
propellant عامل
propellent عامل
acting عامل
device عامل
devices عامل
assignee عامل
agent representative عامل
parameters عامل
principal عامل
principals عامل
agent عامل
element عامل
actions عامل
agents عامل
doer عامل
doers عامل
procurator عامل
procurators عامل
action عامل
parameter عامل
factors عامل
factor عامل
operative عامل
agencies عامل
agency عامل
active عامل
v factor عامل وی
operator عامل
operatives عامل
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
accountable disbursing officer افسر عامل
idle characters کاراکترهای عامل
reactors عامل واکنش
effective عامل موثر
aborticide عامل سقط
unique factor عامل یگانه
impelent عامل محرک
foaming agent عامل کف زای
fusing agent عامل ذوب
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
executive مدیر عامل
prime mover عامل محرک کل
potential عامل بالقوه
general factor عامل عمومی
potential عامل بالفعل
be-all and end-all عامل عمده
growth factor عامل رشد
executives مدیر عامل
human factor عامل انسانی
reactor عامل واکنش
hypo عامل محرک
igniting agent عامل احتراق
working fluid سیال عامل
absorbing agent عامل جذب
acid function عامل اسیدی
presses عامل موثر
developer agent عامل فهور
disbursing officer افسر عامل
blowing agent عامل پف کننده
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
dispersing agent عامل پاشنده
biological agent عامل زیستی
characteristic action عامل مشخصه
combination influence عامل ترکیبی
absorbent عامل جذب
cyanogen agent عامل سیانید
coefficient عامل مشترک
coefficients عامل مشترک
potential <adj.> عامل بالقوه
demasking agent عامل عریانساز
depressant عامل پریشانی
biological agent عامل میکربی
distractor عامل حواسپرتی
dual agent عامل دو جانبه
active material مواد عامل
active element عنصر عامل
factoring agent عامل تنزیل
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
chemical agent عامل شیمیایی
factorization عامل بندی
firing device عامل منفجرکننده
acting company شرکت عامل
factoring عامل یابی
addition agent عامل افزودنی
adhesion agent عامل چسبندگی
prime movers عامل محرک کل
executive agent عامل اجرایی
anticrop agent عامل ضد غلات
extrinsic factor عامل خارجی
factor of production عامل تولید
factor of safety عامل تامین
air entraining agent عامل هوادهنده
factor of safety عامل اطمینان
fixing agent عامل تثبیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com