Dictiornary-Farsi | عامل جاگذاری قطاع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sector interleave factor	عامل جاگذاری قطاع


Other Matches

interleave factor	عامل جاگذاری
interleave	جاگذاری
interleave memory	حافظه جاگذاری
relaying	برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
brinelling	دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
sector	قطاع
bad sector	قطاع بد
sectors	قطاع
voussoir archstone	قطاع
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
observing sector	قطاع دیدبانی
sectors	قطاع دایره
elevation circle	قطاع درجه
observation sector	قطاع دیدبانی
bad sector	قطاع خراب
spherical sector	قطاع کروی
elevating arc	قطاع درجه
sector	قطاع دایره
disk sector	قطاع دیسک
arc of fire	قطاع اتش
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
bandit	راهزن قطاع الطریق
bandits	راهزن قطاع الطریق
elevating arc	قطاع حرکت ارتفاع
rack	قطاع دندانه دار
racked	قطاع دندانه دار
racks	قطاع دندانه دار
hard sector	قطاع سخت افزاری
wracked	قطاع دندانه دار
wracks	قطاع دندانه دار
sector of fire	قطاع اتش منطقه تیراندازی
sectors	منطقه ماموریت قطاع اتش
sector	منطقه ماموریت قطاع اتش
sectorial	مربوط به قطاع دایره برش
worm and sector sleering	چرخ دنده ی حلزونی و قطاع فرمان
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
soft sector	علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
hard sectored	دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
agencies	عامل
propellent	عامل
propellant	عامل
agent	عامل
parameters	عامل
parameter	عامل
principals	عامل
principal	عامل
functionery	عامل
elements	عامل
element	عامل
actions	عامل
action	عامل
procurators	عامل
procurator	عامل
doer	عامل
operative	عامل
operatives	عامل
agents	عامل
operator	عامل
operators	عامل
operant	عامل
doers	عامل
agent representative	عامل
agency	عامل
attorney	عامل
attorneys	عامل
coagent	هم عامل
assignee	عامل
operating	عامل
acting	عامل
device	عامل
devices	عامل
v factor	عامل وی
factors	عامل
propellants	عامل
factor	عامل
active	عامل
adhesion agent	عامل چسبندگی
agent	عامل اطلاعاتی
preventive	عامل جلوگیری
combination influence	عامل ترکیبی
air entraining agent	عامل هوادهنده
common factor	عامل مشترک
cyanogen agent	عامل سیانید
agent	واسطه عامل
anticrop agent	عامل ضد غلات
leavens	عامل کارگر
bleaching agent	عامل رنگبر
blister agent	عامل تاول زا
human factor	عامل انسانی
biological agent	عامل زیستی
blowing agent	عامل پف کننده
biological agent	عامل میکربی
growth factor	عامل رشد
general factor	عامل عمومی
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent	عامل ذوب
leaven	عامل کارگر
characteristic action	عامل مشخصه
chemical agent	عامل شیمیایی
leavening	عامل کارگر
addition agent	عامل افزودنی
active material	مواد عامل
prime movers	عامل محرک کل
prime mover	عامل محرک کل
dispersing agent	عامل پاشنده
distilled mustard	عامل خردلی
fixing agent	عامل تثبیت
firing device	عامل منفجرکننده
distractor	عامل حواسپرتی
dual agent	عامل دو جانبه
factorization	عامل بندی
factoring agent	عامل تنزیل
executive agent	عامل اجرایی
extrinsic factor	عامل خارجی
factor of production	عامل تولید
factor of safety	عامل تامین
factor of safety	عامل اطمینان
reactor	عامل واکنش
reactors	عامل واکنش
active element	عنصر عامل
demasking agent	عامل عریانساز
active defense	دفاع عامل
active defense	پدافند عامل
depressant	عامل پریشانی
acting company	شرکت عامل
acid function	عامل اسیدی
accountable disbursing officer	افسر عامل
absorbing agent	عامل جذب
developer agent	عامل فهور
aborticide	عامل سقط
agents	واسطه عامل
disbursing officer	افسر عامل
agents	عامل اطلاعاتی
foaming agent	عامل کف زای
factoring	عامل یابی
unique factor	عامل یگانه
factor	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
pull device	عامل کششی
psychochemical agent	عامل عصبی
precipitating factor	عامل اشکارساز
precipitant	عامل رسوب
reducer	عامل کم کننده
parasiticide	عامل طفیلی کش
oxidizing agent	عامل اکسنده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
operating system/	سیستم عامل دو
pesticide	عامل ضد طاعون
pesticides	عامل ضد طاعون
operating handle	دستگیره عامل
noise	عامل مخل
passives	غیر عامل
reducing agent	عامل کاهنده
passive	غیر عامل
press	عامل موثر
potential	عامل بالفعل
potential	عامل بالقوه
structure factor	عامل ساختار
executives	مدیر عامل
working fluid	سیال عامل
executive	مدیر عامل
be-all and end-all	عامل عمده
effective	عامل موثر
sense organ	عامل احساس
self execuiting	عامل فی نفسه
sealant	عامل درزگیر
safety factor	عامل تامین
releasing agent	عامل رهاکننده
noises	عامل مخل
operating agency	شعبه عامل
igniting agent	عامل احتراق
idle characters	کاراکترهای عامل
coefficient	عامل مشترک
managing director	مدیر عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
hypo	عامل محرک
absorbent	عامل جذب
presses	عامل موثر
managing directors	مدیر عامل
coefficients	عامل مشترک
impelent	عامل محرک
mouthpieces	سخنگو عامل
masking agent	عامل پوشاننده
operating systems	سیستم عامل
limiting factor	عامل محدودکننده
insurance agent	عامل بیمه
potential <adj.>	عامل بالقوه
operating system	سیستم عامل
lacrimatory factor	عامل اشک زا