English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
Other Matches
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
to burn ones fingers ازدخالت یاتندی درکاربدی دیدن
mutatis mutandis عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
gallio ماموریاشخصی که ازدخالت درکاری که بیرون ازصلاحیت اوست خود داری
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
discrepancies اختلافات
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
domestic disturbances اختلافات داخلی
industrial disputes اختلافات صنعتی
settlement of disputes حل و فصل اختلافات
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
to make odds even اختلافات را تصفیه کردن
jurisdictional dispute مرکز حل اختلافات کارگری
compare with بررسی اختلافات بین دو چیز
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
tertiary ثالث
thirds ثالث
third ثالث
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
stranger شخص ثالث
intervance of third party ورود ثالث
intervener وارد ثالث
jus terth حق شخص ثالث
third parties شخص ثالث
third party شخص ثالث
garnishment احضارشخص ثالث
thrid party شخص ثالث
third party insurance بیمه شخص ثالث
distort معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
distorts معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
garnishment توقیف مال نزد شخص ثالث
shifting use مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
res inter alios debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
brian kellogg پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
cl عبارت
statement عبارت
statements عبارت
wordage عبارت
phrase عبارت
term عبارت
expressions عبارت
expression عبارت
clause عبارت
clauses عبارت
worded عبارت
word عبارت
experssion عبارت
phrased عبارت
phrases عبارت
termed عبارت
terming عبارت
trinomial دارای سه عبارت
to wit <adv.> به عبارت دیگر
quotation اقتباس عبارت
in other words <adv.> به عبارت دیگر
quotations اقتباس عبارت
assignment statement عبارت گمارشی
relational expression عبارت رابطهای
an idiomatic experssion عبارت اصطلاحی
an exclamatory phrase عبارت تعجبی
namely <adv.> به عبارت دیگر
mathematical term عبارت [ریاضی]
videlicet به عبارت دیگر
prolixity عبارت زاید
protext عبارت پیشین
phraseology عبارت پردازی
in fact به عبارت دیگر
expression افهار عبارت
passage عبارت فقره
term عبارت [ریاضی]
passages عبارت فقره
put into words به عبارت دراوردن
range expression عبارت دامنه
expressions افهار عبارت
wording عبارت سازی
affirmative عبارت مثبت
phraseologist عبارت پرداز
context style of a expression سیاق عبارت
terming جمله عبارت
doxology عبارت تسبیحی
termed جمله عبارت
term جمله عبارت
To phrase. به عبارت در آوردن
involution پیچدارکردن عبارت
the letter of the law عبارت قانون
Verbosity. Rhetoric. عبارت پردازی
Namely …viz …it consists of… عبارت است از ...
colloquialism عبارت مصطلح
colloquialisms عبارت مصطلح
paragrapher عبارت نویس
metaphraze به عبارت دیگر در آوردن
locus classicus عبارت نمونه ادبی
escalation ماده یا عبارت تعدیل
facies عبارت مشخص یک طبقه
passages عبارت منتخبه از یک کتاب
passage عبارت منتخبه از یک کتاب
anastrophe تعویض کلمات یک عبارت
locution سبک عبارت پردازی
locutions سبک عبارت پردازی
i.e مخفف به عبارت دیگر
phrase فراز عبارت سازی
it consists mainly بیشتر عبارت است از
pull out quote عبارت استخراج شده
qualificative کلمه یا عبارت توصیفی
to express in worde به سخن یا عبارت دراوردن)
landed a که عبارت از زمین است
verbalism عبارت بی معنی پرحرفی
phrases فراز عبارت سازی
limitation clause عبارت تعیین حدود
phrased فراز عبارت سازی
mixed mode experssion عبارت امیخته یاب
anastrophe قلب عبارت کلمات مقلوب
restrictive جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
lambs wool که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
equation of exchange به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
phraseography نشان گذاری بجای عبارت
fisher equation این رابطه عبارت است از :
anaphora تکرار یک یا چند عبارت متوالی
B.Sc مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
b. and b مخفف عبارت 'breakfast and bed'
state دولت
respublica دولت
mammon دولت
governments دولت
powering دولت
powered دولت
powers دولت
state- دولت
stated دولت
power دولت
stating دولت
government دولت
states دولت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
well turned خوب ادا شده خوش عبارت
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
Afro-American نژاد آفریقایی آمریکایی [عبارت قدیمی]
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
C.A.B مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
C.A.B.s مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
irishism عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
florulent خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
worid عبارت پیغام خبر قول عهد
government treasury خزانه دولت
stating دولت استان
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
office-holders کارمند دولت
military government دولت نظامی
state دولت استان
office-holder کارمند دولت
state- دولت استان
quirinal دولت ایتالیا
mandatary دولت قیم
money bag دارایی دولت
the policy of the government سیاست دولت
states دولت استان
Whitehall دولت انگلیس
Ottawa دولت کانادا
the policy of the government رویه دولت
government department وزارتخانه دولت
government stock سهام دولت
the body politic ملت و دولت
stated دولت استان
govt government دولت
state budget بودجه دولت
government expenditures هزینههای دولت
territory of state قلمرو دولت
government budget بودجه دولت
head of the state رئیس دولت
national state دولت ملی
totaliarian state دولت توتالیتر
public debt بدهی دولت
Kremlin دولت شوروی
state property دارائی دولت
Downing Street دولت انگلیس
civil servant [British E] کارمند دولت
official کارمند دولت
officer کارمند دولت
public officer [American E] کارمند دولت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com