Dictiornary-Farsi | عبور الکترون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
electron transition	عبور الکترون


Search result with all words

electron transit time	زمان عبور الکترون
Other Matches

wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
coelectron	هم الکترون
electron	الکترون
electron donor	الکترون ده
electrons	الکترون
negatron	الکترون
traces	رد الکترون
traced	رد الکترون
isoelectronic	هم الکترون
trace	رد الکترون
electron pair	زوج الکترون
odd electron	الکترون منفرد
outer shell electron	الکترون بیرونی
mass of the electron	جرم الکترون
valence electron	الکترون فرفیت
nuclear electron	الکترون هسته
initiating electron	الکترون اغازگر
valence electron	الکترون رسانایی
valence electron	الکترون والانس
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
electron recoil	بازگشت الکترون
emission	صدور الکترون
emissions	صدور الکترون
electron shell	پوسته الکترون
charge of the electron	بار الکترون
electrophile	الکترون دوست
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
high energy electron	الکترون پر انرژی
bound electron	الکترون بسته
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
free electron	الکترون ازاد
free electron	الکترون غیرپیوندی
lone electron	الکترون تنها
electroneutrality	الکترون خنثایی
electron spin	تنیدگی الکترون
electron spin	اسپین الکترون
electron trajectory	مسیر الکترون
conduction electron	الکترون رسانش
electron transition	انتقال الکترون
electron tube	لوله الکترون
conduction electron	الکترون رسانایی
electron volt	الکترون ولت
concentration of electron	چگالی الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron emmission	انتشار الکترون
electron emitter	منبع الکترون
electron emission	صدور الکترون
photo electron	الکترون نوری
density of electron	چگالی الکترون
secondary electron	الکترون ثانوی
electron capture	الکترون گیراندازی
electron drift	رانش الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
photo electron	فوتو الکترون
electron energy	انرژی الکترون
primary electron	الکترون اولیه
electron mass	جرم الکترون
electron jump	پرش الکترون
electron injector	الکترون افکن
electron focusing	تمرکز الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
electron flow	فلوی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
electron donor	دهنده الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	شعاع الکترون
electron avalanche	بهمن الکترون
electron affinity	الکترون خواهی
electron acceptor	الکترون پذیر
electron charge	بار الکترون
electron acceptor	پذیرنده الکترون
outer shell electron	الکترون رسانایی
electron acceleration	شتاب الکترون
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron beam	باریکه الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electronic concentration	غلظت الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron decay	اضمحلال الکترون
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
lone pair electron	زوج الکترون تنها
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
free electron model	الگوی الکترون ازاد
free electron gas	گاز الکترون ازاد
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electron orbit	مدار گردش الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
electron multiplier	فزون ساز الکترون
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
quasi free electron theory	نظریه الکترون شبه ازاد
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictured	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
photon	تنها یک الکترون تابش شود
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
electron releasing substituent	گروه استخلافی الکترون دهنده
beam	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beams	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow	قاعده چپگرد برای جریان الکترون
right hand rule for electron flow	قاعده راست گرد برای جریان الکترون
statcoulomb [statC]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electrostatic unit of charge [esu]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
charges	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
beam	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
hall effect	شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
photoemission	خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
klystron	لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
line flyback	اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
beams	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
photoemissive	مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
inelastic	spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
flyback	اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
i.e.t.s	tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
phosphor	اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
EBR	ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
antimatter	جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
phototude	لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
transmission	عبور
transmissions	عبور
alpha canis majoris	عبور
crossing	عبور
passage of lines	عبور از خط
transmittance	عبور
right of way	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
rights of way	حق عبور
fording	عبور از اب
transmittal	عبور
cross-Channel	عبور
passage	عبور
passage	حق عبور
toll	حق عبور
transmittancy	عبور
passages	عبور
passages	حق عبور
right of passage	حق عبور
road haulage	حق عبور
tolling	حق عبور
electronics	شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
crossing the line	عبور از خط استوا
counter sign	اسم عبور
pass	عبور کردن
crossing area	منطقه عبور
crossing the line	عبور از استوا
transmittance	مقدار عبور
passwords	اسم عبور
pass	گذر عبور
pass	کلمه عبور
transit time	مدت عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transmission factor	ضریب عبور
transmission grating	شبکه عبور
passes	کلمه عبور
passes	گذر عبور
passes	عبور کردن
transit time	زمان عبور
passed	اجازه عبور
passed	کلمه عبور
passed	گذر عبور
passed	عبور کردن

electron transition

عبور الکترون