English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
freeboard deck عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
Other Matches
permeable قابل نفوذ
impermeable غیر قابل نفوذ اب
hard nut to crack <idiom> شخص غیر قابل نفوذ
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
impervious تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
acoustic screen تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
puddles ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
gastight غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
temporary structures ساختمانهای موقتی
permanent structures ساختمانهای دائمی
temporary structures ساختمانهای موقت
farmery ساختمانهای رعیتی
access structures ساختمانهای عبور و مرور
farmstead ابنیه و ساختمانهای مجاورمزرعه
construction work in progress هزینه ساختمانهای نا تمام
sediment escape ساختمانهای تخلیه و شستشو
setting up قرارگرفته
sets قرارگرفته
set قرارگرفته
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
henpecked زیرنفوذزن قرارگرفته
located inside در درون قرارگرفته
imbricate روی هم قرارگرفته
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
sheet pile سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
intrusive bodies ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
gutta تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
spotlighted شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighting شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlights شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
radialengine موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
girt تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
wet filter فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
abeam یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
networking 1-سازمان شبکه . 2-اتصال دو یا چند شبکه در یک اتاق یا ساختمانهای مختلف
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
infrastructures تاسیسات ثابت پادگانی ساختمانهای پادگانی
civil engineering works بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
post tensioning پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
barrier penetration نفوذ در سد
break through نفوذ
percolation نفوذ
percolation line خط نفوذ
watertight ضد نفوذ اب
pervasion نفوذ
leakages نفوذ
leakage نفوذ
permeation نفوذ
interventions نفوذ
intervention نفوذ
toeholds نفوذ کم
forcing نفوذ
toehold نفوذ کم
forces نفوذ
force نفوذ
ascendance نفوذ
imposing presence نفوذ
influencing نفوذ
influenced نفوذ
influences نفوذ
osmosis نفوذ
intrusion نفوذ
grand dame زن با نفوذ
intrusions نفوذ
influence نفوذ
propulsion نفوذ
dominance نفوذ
infiltration نفوذ
influxes نفوذ
influx نفوذ
seepage نفوذ
penetrated نفوذ
prestige نفوذ
penetrate نفوذ
authority نفوذ
penetration نفوذ
prevalence نفوذ
impermeable ضد نفوذ اب
hanks نفوذ
hank نفوذ
leading نفوذ
diffusion نفوذ
penetrates نفوذ
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
imperviousness نفوذ ناپذیری
percolates نفوذ کردن
permeate نفوذ کردن
permeated نفوذ کردن
deliberate breaching نفوذ با فرصت
permeates نفوذ کردن
permeating نفوذ کردن
pierce نفوذ کردن
pierces نفوذ کردن
seep in نفوذ کردن
impenetrate نفوذ کردن در
effusion نفوذ مولکولی
bleaches نفوذ کردن
bleached نفوذ کردن
transpire نفوذ کردن
bleach نفوذ کردن
trenchancy نفوذ شکاف
transudation نفوذ رسوخ
transpired نفوذ کردن
area of influence منطقه نفوذ
propulsion سوق نفوذ
percolating نفوذ کردن
operation of contract نفوذ قرارداد
impenetrability نفوذ ناپذیری
vacation monthes long نفوذ دوررس
inscrutable نفوذ ناپذیر
osmosis نفوذ یک حل کننده
seepage area منطقه نفوذ
shell proof ضد نفوذ گلوله
percolate نفوذ کردن
percolated نفوذ کردن
transpires نفوذ کردن
figureheads رئیس بی نفوذ
interchange diffusion نفوذ تعویضی
interpenetrate در هم نفوذ کردن
interpenetrate نفوذ کردن در
importance نفوذ شان
infiltrates نفوذ به منطقه
penetration نفوذ در جبهه
leverage قدرت نفوذ
infiltrating نفوذ به منطقه
sensitive نفوذ پذیر
molecular effusion نفوذ مولکولی
infiltrating نفوذ کردن
outs دسته بی نفوذ
crevasse نفوذ کردن
crevasses نفوذ کردن
market penetration نفوذ به بازار
infiltrates نفوذ کردن
infiltrated نفوذ به منطقه
infiltrated نفوذ کردن
figurehead رئیس بی نفوذ
penetrate نفوذ کردن در
penetrate نفوذ در دفاع
penetrated نفوذ کردن در
lobbying اعمال نفوذ
penetrated نفوذ در دفاع
penetrates نفوذ کردن در
depth of penetration عمق نفوذ
infiltrate نفوذ کردن
penetrates نفوذ در دفاع
daylight نفوذ در دفاع
infiltrate نفوذ به منطقه
influentially از روی نفوذ
play on/upon (something) <idiom> نفوذ کردن
penetration point درجه نفوذ
permselective نفوذ گزین
permeable نفوذ پذیر
permeance نفوذ پذیری
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
percolation head ارتفاع نفوذ
breach نفوذ کردن
breached نفوذ کردن
breakaway نفوذ کردن
pervasivenness قوه نفوذ
prepotency نفوذ بسیار
weighty سنجیده با نفوذ
penetration factor ضریب نفوذ
watertight غیرقابل نفوذ اب
weightier سنجیده با نفوذ
weightiest سنجیده با نفوذ
pervious نفوذ پذیر
deep percolation نفوذ عمیق
sphere of influence منطقه نفوذ
transpiration خروج نفوذ
permeability curve خم نفوذ پذیری
permselectivity نفوذ گزینی
leverage وسیله نفوذ
penetrability قابلیت نفوذ
transpiring نفوذ کردن
penetrability نفوذ پذیری
permeability نفوذ پذیری
effusions نفوذ مولکولی
impermeable غیرقابل نفوذ
pornocracy نفوذ جنده ها
penetract نفوذ کردن
personal influence نفوذ شخصی
penetrance نفوذ پذیری
social influence نفوذ اجتماعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com