Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
Other Matches
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
texts
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
authentication code
سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
codress
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
tc
اجاره دربست برای مدت معین
to set measures to anything
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to settle an a
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
unlike signs
علامتهای متفاوت
hand signs
علامتهای با دست
hobbling
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
hopple
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
calling sequence
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobble
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
shipping marks
علامتهای روی بسته بندی
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
case marks
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
insides
تو اعضای داخلی
inside
تو اعضای داخلی
burgomaster
اعضای شهرداری
royalty
اعضای خانواده سلطنتی
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
footwork
هماهنگی پا با اعضای دیگر
cadres
اعضای یک سازمان نظامی
vitals
اعضای حیاتی و موثربدن
cadre
اعضای یک سازمان نظامی
paraplegia
فلج اعضای سافل
stiffening members
اعضای صلب کننده
locomotor
ابتلاء اعضای حرکتی
prosthetics
مبحث اعضای مضنوعی
senior members
اعضای بالارتبه یا ارشد
main structure menbers
اعضای اصلی ساختمان
locomotory
ابتلاء اعضای حرکتی
royalties
اعضای خانواده سلطنتی
sensorium
مرکز حواس اعضای حس
the f.
اعضای هیئت پزشکی
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
acroesthesia
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
senatorial
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
locomotor
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
senatorian
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
quaker meeting
انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
toho
اعضای انگشتان نشانه و شست
hypotrophy
رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
defoult
قراردادی
bespoke
قراردادی
defaulted
قراردادی
arbitrary
قراردادی
bespoken
قراردادی
default
قراردادی
conventional
قراردادی
defaults
قراردادی
defaulting
قراردادی
advice code
کد قراردادی
contractual
قراردادی
contracted
قراردادی
based on a contract
قراردادی
conscript fathere
اعضای مجلس سنای روم باستان
urogenital
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
prosign
علامت قراردادی
conventions
ائین قراردادی
code
نشانه قراردادی
conventional current
جریان قراردادی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
convention
ائین قراردادی
contracted weaver
بافنده قراردادی
formal charge
بار قراردادی
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
contractual relationship
رابطه قراردادی
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
arbitrarily
بطور قراردادی
unconventional
غیر قراردادی
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
bounds
محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
quaker's meeting
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
bionic
وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
base symbol
علایم قراردادی مبنا
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
military symbols
علایم قراردادی نظامی
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
mystics
رمزی
furtive
رمزی
backstairs
رمزی
figurative
رمزی
allegorical
رمزی
mystic
رمزی
encoded
رمزی
in petto
رمزی
occult
رمزی
coded
رمزی
cryptic
رمزی
runic
رمزی
cryptically
رمزی
emblematic
رمزی
allegoric
رمزی
allusive
رمزی
symbolically
رمزی
monogrammatic
رمزی
enigmatical
رمزی
symbolic
رمزی
emblematical
رمزی
clocks
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
components
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
clock
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
catena
1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
backplane
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
pin joint
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
symbolic logic
منطق رمزی
symbolic
رمزی اشاری
symbolically
رمزی اشاری
mystifies
رمزی کردن
mystifying
رمزی کردن
mystified
رمزی کردن
mystic participation
اشتراک رمزی
mystify
رمزی کردن
esoteric
رمزی درونی
undercover
رمزی جاسوس
mystic sense
معنی رمزی
formal logic
منطق رمزی
occult
سری رمزی
encoded
رمزی شده
formulas
قاعده رمزی
watchwords
کلمه رمزی
watchword
کلمه رمزی
code words
کلمات رمزی
encodes
رمزی کردن
encode
رمزی کردن
code word
کلمات رمزی
code
رمزی کردن
coded character
دخشه رمزی
cryptocorrespondence
مکاتبات رمزی
cryptograph
نوشته رمزی
puzzle lock
قفل رمزی
cryptogram
نوشته رمزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com