Dictiornary-Farsi | علامت شروع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (12 milliseconds)

English	Persian
start signal	علامت شروع


Search result with all words

bot	بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
bot	Begining-Of-Tape علامت شروع مکان صبط اطلاعات روی نوار مغناطیسی
sennet	شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
Other Matches

set up	مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
symbol	اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
start off	شروع کردن شروع شدن
symbol	علامت ترسیمی علامت فرمولی
character	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
bingo	علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
initiation	شروع کار شروع
beginning	شروع
inchoation	شروع
get-go <idiom>	شروع
incipience or ency	شروع
inception	شروع
opening	شروع
right of begin	حق شروع
openings	شروع
kick-off <idiom>	شروع
onset	شروع
open fire	شروع
Redo it. Do it over again.	از سر شروع کن
beginnings	شروع
kick off	شروع
began	شروع کرده
attempts	شروع به جرم
warm start	شروع گرم
initialled	نقط ه شروع
alpha	اغاز شروع
initialing	نقط ه شروع
attempting	شروع به جرم
beginning of negotiations	شروع مذاکره
set out	شروع بکارکردن
initialed	نقط ه شروع
alphas	اغاز شروع
attempted	شروع به جرم
resumption	تجدید شروع
outbreak	شروع حادثه
touch off <idiom>	شروع کاری
set about <idiom>	شروع کردن
shove off <idiom>	شروع ،ترک
origin	نقطه شروع
initials	نقط ه شروع
start in <idiom>	شروع کار
take on <idiom>	شروع به همکاری
take up <idiom>	شروع یک سرگرمی
firing line	خط شروع تیراندازی
take up <idiom>	شروع کردن
scratch line	خط شروع مسابقه
initialling	نقط ه شروع
outbreaks	شروع حادثه
set in	شروع کردن
attempt	شروع به جرم
attempted theft	شروع به سرقت
zeros	محل شروع
zeroes	محل شروع
zero	محل شروع
start of heading	شروع عنوان
start key	کلید شروع
start element	عنصر شروع
start bit	بیت شروع
terminus a que	نقطه شروع
starting block	سکوی شروع
tee off	شروع کردن
starters	شروع کننده
starter	شروع کننده
streek	شروع کردن
dozy	شروع به فسادکرده
doziest	شروع به فسادکرده
dozier	شروع به فسادکرده
starting platform	سکوی شروع
valuing	نقط ه شروع
splash line	خط شروع غواصی
cold start	شروع سرد
starting gate	دروازه شروع
commencer	شروع کننده
beginning of message	شروع پیغام
beginning of message	شروع پیام
start of taxt	شروع متن
embark upon	شروع کردن
to strike into	شروع کردن
values	نقط ه شروع
value	نقط ه شروع
sorties	شروع حرکت
sortie	شروع حرکت
trig	خط شروع مسابقه
origins	نقطه شروع
embarks	شروع کردن
kick off <idiom>	شروع کردن
restart	شروع دوباره
restart	شروع مجدد
get off on the wrong foot <idiom>	بد شروع کردن
germinated	شروع به رشدکردن
hash mark	خط شروع مسابقه
burgeon	شروع برشدکردن
germinate	شروع به رشدکردن
embarked	شروع کردن
here goes nothing <idiom>	آماده شروع
headstart	امتیاز در شروع
embarking	شروع کردن
incipit	شروع و اغاز
initial point	نقطه شروع
embark	شروع کردن
germinating	شروع به رشدکردن
burgeoned	شروع برشدکردن
germinates	شروع به رشدکردن
get the ball rolling <idiom>	شروع چیزی
launch an attack	شروع حمله
burgeoning	شروع برشدکردن
commenced	شروع کردن
get one's feet wet <idiom>	شروع کردن
commence	شروع کردن
come to <idiom>	شروع کاری
burgeons	شروع برشدکردن
proceed with deliberations	شروع مذاکرات
kick off	شروع حمله
lis mota	شروع دعوی
commencing	شروع کردن
put in hand	شروع کردن
jump off	شروع حمله
line of departure	خط شروع حمله
rise and shine	شروع بیداری
initial	نقط ه شروع
jump off	شروع بحمله
commences	شروع کردن
ticks	علامت
signum	علامت
signaled	علامت
tick	علامت
ticked	علامت
signalled	علامت
presaging	علامت
presages	علامت
presaged	علامت
insignia	علامت
designation	علامت
designations	علامت
presage	علامت
apostrophize	علامت
emblems	علامت
emblem	علامت
symptomless	بی علامت
code	علامت
apostrophes	علامت
apostrophe	علامت
marine code	علامت
banner	علامت
banners	علامت
marks	علامت
fog signal	علامت مه
character	علامت
tokens	علامت
badge	علامت
bullet	یک علامت
bullets	یک علامت
caret	علامت
impresa	علامت
symptom	علامت
symptoms	علامت
mark	علامت
token	علامت
unsigned	بی علامت
badges	علامت
stripe	علامت
stripes	علامت
differentia	علامت
indicium	علامت
brand	علامت
ditto	علامت
signal generator	علامت زا
indicator	علامت
tag	علامت
signal	علامت
characters	علامت
symbol	علامت
tags	علامت
branding	علامت
brands	علامت
codes and codification	علامت
forcing	شروع به عمل یا کار
blast off	شروع بپرواز کردن
forces	شروع به عمل یا کار
launching area	منطقه شروع حمله
set to	با اشتیاق شروع کردن
warm up	شروع کردن به کار
To start from scratch .	از هیچ شروع کردن
blast-off	شروع بپرواز کردن
force	شروع به عمل یا کار
set-to	با اشتیاق شروع کردن
begun	شروع کرده یا شده
point	محل شروع چیزی
come to blows <idiom>	شروع به جنگیدن کردن
gate	دروازه شروع اسکی
self-starters	خودبخود شروع شونده
start the ball rolling <idiom>	شروع انجام کار
start up <idiom>	بازی را شروع کردن
get off the ground <idiom>	شروع خوب داشتن
to open fire	شروع به اتش کردن
tune up	شروع باواز کردن
set-tos	با اشتیاق شروع کردن
get in on the ground floor <idiom>	ازابتدا شروع کردن

start signal

علامت شروع